۱۴۰۰-۵-۲۶، ۰۴:۳۳ عصر
اندوه_آدم_ودلداری_خداوند
قابیل جنایتکار پس از دفن جسد برادرش، نزد پدر آمد.
آدم(علیه السلام) پرسید: هابیل کجاست؟ قابیل گفت: من چه مىدانم، مگر من نگهبان او بودم که سراغش را از من مىگیرى؟!
آدم(ع) که از فراق هابیل، سخت ناراحت بود، برخاست و سر به بیابانها نهاد تا او را پیدا کند. همچنان سرگردان مىگشت اما چیزى نیافت.
تا این که دریافت که او به دست قابیل کشته شده است، با ناراحتى گفت: لعنت بر آن زمینى که خون هابیل را پذیرفت.
از آن پس آدم(ع) از فراق نور دیده و بهترین پسرش، شب و روز گریه مىکرد، و این حالت تا چهل شبانه روز ادامه یافت.
آدم(ع) قتلگاه هابیل را پیدا کرد و طوفانى از غم بر قلبش نشست. آن زمین را که خون به ناحق ریخته ی پسرش را پذیرفته، لعنت نمود، و نیز قابیل را لعنت کرد.
آدم(ع) بسیار غمگین بود و نالهاش از فراق هابیل بلند بود و شکایتش را به درگاه خدا برد، و از او خواست که یاریش کند و با الطاف مخصوصش او را از اندوه جانکاه نجات دهد.
خداوند مهربان به آدم(ع) وحى کرد و به او بشارت داد که: آرام باش، به جاى هابیل، پسرى را به تو عطا کنم که جانشین او گردد.
طولى نکشید که این بشارت تحقق یافت، و حوا(ع) داراى پسر پاک و مبارکى گردید. روز هفتم این نوزاد، خداوند به آدم(ع) چنین وحى کرد:
اى آدم! این پسر (شیث) از ناحیه من به تو هِبَه (بخشش) شده است، نام او را هبة الله بگذار. آدم(ع) از وجود چنین پسرى خشنود شد، و نام او را هبة الله گذاشت.
#منابع:
بحارالانوار، ج 11،ص 230 و 231
تفسیر نور الثقلین، ج 1،ص 612
قابیل جنایتکار پس از دفن جسد برادرش، نزد پدر آمد.
آدم(علیه السلام) پرسید: هابیل کجاست؟ قابیل گفت: من چه مىدانم، مگر من نگهبان او بودم که سراغش را از من مىگیرى؟!
آدم(ع) که از فراق هابیل، سخت ناراحت بود، برخاست و سر به بیابانها نهاد تا او را پیدا کند. همچنان سرگردان مىگشت اما چیزى نیافت.
تا این که دریافت که او به دست قابیل کشته شده است، با ناراحتى گفت: لعنت بر آن زمینى که خون هابیل را پذیرفت.
از آن پس آدم(ع) از فراق نور دیده و بهترین پسرش، شب و روز گریه مىکرد، و این حالت تا چهل شبانه روز ادامه یافت.
آدم(ع) قتلگاه هابیل را پیدا کرد و طوفانى از غم بر قلبش نشست. آن زمین را که خون به ناحق ریخته ی پسرش را پذیرفته، لعنت نمود، و نیز قابیل را لعنت کرد.
آدم(ع) بسیار غمگین بود و نالهاش از فراق هابیل بلند بود و شکایتش را به درگاه خدا برد، و از او خواست که یاریش کند و با الطاف مخصوصش او را از اندوه جانکاه نجات دهد.
خداوند مهربان به آدم(ع) وحى کرد و به او بشارت داد که: آرام باش، به جاى هابیل، پسرى را به تو عطا کنم که جانشین او گردد.
طولى نکشید که این بشارت تحقق یافت، و حوا(ع) داراى پسر پاک و مبارکى گردید. روز هفتم این نوزاد، خداوند به آدم(ع) چنین وحى کرد:
اى آدم! این پسر (شیث) از ناحیه من به تو هِبَه (بخشش) شده است، نام او را هبة الله بگذار. آدم(ع) از وجود چنین پسرى خشنود شد، و نام او را هبة الله گذاشت.
#منابع:
بحارالانوار، ج 11،ص 230 و 231
تفسیر نور الثقلین، ج 1،ص 612