۱۴۰۰-۷-۱۵، ۰۶:۵۲ صبح
ویکتور هوگو را حتی کتاب نخوان های ایرانی هم میشناسند چه برسد به علاقهمندانی که با کتاب هایش عالمی داشتند. ولی شعر بلند ویکتور هوگو در این سالها جزد مهجورترین آثار این نویسنده است و کمتر کسی میداند ویکتور هوگو درباره پیامبر اسلام حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم شعر بلند و مستندی سروده.
در این مطلب از عطاملک درباره این شعر ویکتور هوگو و ترجمه فارسی آن بیشتر بخوانید.
ویکتور ماری هوگو (1855 – 1802) بی تردید بزرگترین ادیب قرن نوزدهم فرانسه است. آثار بزرگ او در حوزة شعر، داستان و نمایشنامه چنان استوار و ماندگارند که نامش را برای همیشه در تاریخ ادبیات جهان جاودانه می کنند. در کشور ما ایران به دلیل شاهکار پرآوازة هوگو، یعنی کتاب بینوایان تقریباً هیچ کتاب خوان ایرانی نیست کهنام او را نشنیده باشد. امّا شاید کمتر کسی اطّلاع داشته باشد که این ادیب بزرگ، شعری در وصف پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (ص) با عنوان «سال نهم هجرت» سروده باشد؛ و این شاید خلأیی بزرگ در شناخت ویکتور هوگو باشد.
واقعیت آن است که هوگو تاریخ و فرهنگ اسلام را بخوبی می شناخته است. ریزه کاری های او در سرایشِ شعرِسال نهم هجرت، حاکی از آن است که وی مطالعة دقیقی در باب زندگی پیامبر اکرم (ص) داشته است. فی المثل هنگامی که می سراید «هنوز در محاسن سیاهش بیست تار موی سفید نبود» بخوبی به روایاتی اشاره می کند که گفته اند پیامبر اکرم (ص) پیش از وفات 14 تار موی سپید در محاسن خود داشتند.
لحن ستایش آمیز و زاویة دید هوگو در بیان واپسین روزهای حیات پیامبر اکرم (ص) حاکی از احترام فراوانی است که او برای شخص پیامبر و رسالت الهی اش قائل بوده است.
نکته دیگر که برارزش و اهمیت سرودة حاضر می افزاید، آنکه هوگو مسیح (ع) را مقدمة آمدن پیامبر (ص) می داند آنجا که از زبان حضرت رسول (ص) می گوید: «مسیح مقدمة من بود، چون سپیده دمان که بشارت آفتاب را با خود دارد.»
-----------------
شاید کمتر کسی در ایران بداند که ویکتور هوگو شاعر نامی فرانسوی شعری را در ستایش و مدح پیامبر اسلام حضرت محمد صلوات الله علیه و آله سروده و در آن با اشاره به برخی خصایل نیکوی پیامبر اکرم به ذکر برخی از فرازهای سال های پایینی حیات رسول مکرم پرداخته و کتابش را با وصف چگونگی رحلت ایشان به پایان برده.
مطالبی که در شعر ویکتور هوگو در خصوص پیامبر ذکر شده حاکی از شدّت آگاهی او از زندگی و سیره ایشان و حتی تاریخ صدر اسلام دارد، عمق اطلاعات او تا به آنجاست که حتی به مسئله تعیین امیرالمؤمنین توسط رسول اکرم صلوات الله علیه و آله به عنوان جانشینش نیز اشاره کرده.
شنیدن مدح و ستایش و روایت شخصیت برجسته ای مانند ویکتور هوگو از پیامبر گرامی اسلام بی شک این کتاب را به اثری جذاب و خواندنی تبدیل کرده، اثری که در ترجمه آن نیز دقت فراوان صورت گرفته!
در مقدمه کتاب بر آشنایی هوگو با تاریخ و تمدن ایران تاکید شده است؛ چراکه هوگو اطلاعات دقیقی از فرهنگ ایرانی داشته، حافظ و سعدی را میشناخته و در شعری به نام «شاه ایران» به خوبی آشنایی خود را با تاریخ ایران در دوره صفوی نشان داده است.
سروده بلند «سال نهم هجرت» اینچنین آغاز میشود:
«احساس میکرد، زمان مرگش فرا رسیده است
آنچنان با وقار و شکوهمند بود که به ملامت کسی بر نمیخاست
چون در کوچهها قدم میزد رهگذران از هر سو سلامش میگفتند
و او، به مهربانی، پاسخ میداد
هنوز در محاسن سیاهش، بیست تار موی سپید نبود،»
هوگو در ادامه به وصف و شرح چهره پیامبر (ص) و احوال و حالات ایشان در آن روزها پرداخته و حتی اشارهای به امامت حضرت علی (ع) داشته است، آنجا که میگوید:
«آنگاه، پرچم اسلام را به پرچمدارش «علی» سپرد و گفت:
این آخرین سپیده دم زندگی من است
خدایی جز خدای یگانه نیست. در راهش تلاش کن!»
همچنین در این سروده به دیگر روایتهایی از آخرین روزهای زندگی پیامبر (ص) اشارههای دقیقی شده است. برای مثال در بخشی از این سروده میخوانیم:
«همهمهای در میان مردم درگرفت و پیامبر ادامه داد:
آی مردم، گوش بسپارید!
اگر یکی از شما را سخنی ناپسند گفتهام
پیش از آنکه از میانتان بروم، برخیزد
و در حضور همگان آنرا به من بازگرداند
اگر کسی را به ناحق، ضربتی زدهام
بیاید و با این چوپ مرا قصاص کند!»
هوگو بخش پایانی این سروده و توصیف مرگ پیامبر (ص) را اینچنین شرح میدهد:
«شب هنگام
فرشته مرگ، بر درگاه خانه آمد و اجازه ورود خواست
پیامبر رخصت داد
پیک خدا که داخل شد
حاضران دیدند که برقی شگفت
در نگاه پیامبر درخشیدن گرفت
همانند نوری که روز میلاد در چشمهایش داشت.
«عزراییل» گفت:
ای پیامبر! خدایت تو را به نزد خویش میخواند
پیامبر پاسخ داد:
دعوتش را به جان میپذیرم و میآیم!
آنگاه لرزشی کوتاه بر شقیقههایش نشست
و نفسی آرام لبهایش را از هم باز کرد
و «محمد»
جان به جان آفرین سپرد»
کتاب «سال نهم هجرت» در 48 صفحه، شمارگان پنج هزار نسخه و قیمت پنج هزار تومان اردیبهشت 91 از سوی انتشارات باغ آبی منتشر و روانه بازار کتاب شده است.
در این مطلب از عطاملک درباره این شعر ویکتور هوگو و ترجمه فارسی آن بیشتر بخوانید.
ویکتور ماری هوگو (1855 – 1802) بی تردید بزرگترین ادیب قرن نوزدهم فرانسه است. آثار بزرگ او در حوزة شعر، داستان و نمایشنامه چنان استوار و ماندگارند که نامش را برای همیشه در تاریخ ادبیات جهان جاودانه می کنند. در کشور ما ایران به دلیل شاهکار پرآوازة هوگو، یعنی کتاب بینوایان تقریباً هیچ کتاب خوان ایرانی نیست کهنام او را نشنیده باشد. امّا شاید کمتر کسی اطّلاع داشته باشد که این ادیب بزرگ، شعری در وصف پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (ص) با عنوان «سال نهم هجرت» سروده باشد؛ و این شاید خلأیی بزرگ در شناخت ویکتور هوگو باشد.
واقعیت آن است که هوگو تاریخ و فرهنگ اسلام را بخوبی می شناخته است. ریزه کاری های او در سرایشِ شعرِسال نهم هجرت، حاکی از آن است که وی مطالعة دقیقی در باب زندگی پیامبر اکرم (ص) داشته است. فی المثل هنگامی که می سراید «هنوز در محاسن سیاهش بیست تار موی سفید نبود» بخوبی به روایاتی اشاره می کند که گفته اند پیامبر اکرم (ص) پیش از وفات 14 تار موی سپید در محاسن خود داشتند.
لحن ستایش آمیز و زاویة دید هوگو در بیان واپسین روزهای حیات پیامبر اکرم (ص) حاکی از احترام فراوانی است که او برای شخص پیامبر و رسالت الهی اش قائل بوده است.
نکته دیگر که برارزش و اهمیت سرودة حاضر می افزاید، آنکه هوگو مسیح (ع) را مقدمة آمدن پیامبر (ص) می داند آنجا که از زبان حضرت رسول (ص) می گوید: «مسیح مقدمة من بود، چون سپیده دمان که بشارت آفتاب را با خود دارد.»
-----------------
شاید کمتر کسی در ایران بداند که ویکتور هوگو شاعر نامی فرانسوی شعری را در ستایش و مدح پیامبر اسلام حضرت محمد صلوات الله علیه و آله سروده و در آن با اشاره به برخی خصایل نیکوی پیامبر اکرم به ذکر برخی از فرازهای سال های پایینی حیات رسول مکرم پرداخته و کتابش را با وصف چگونگی رحلت ایشان به پایان برده.
مطالبی که در شعر ویکتور هوگو در خصوص پیامبر ذکر شده حاکی از شدّت آگاهی او از زندگی و سیره ایشان و حتی تاریخ صدر اسلام دارد، عمق اطلاعات او تا به آنجاست که حتی به مسئله تعیین امیرالمؤمنین توسط رسول اکرم صلوات الله علیه و آله به عنوان جانشینش نیز اشاره کرده.
شنیدن مدح و ستایش و روایت شخصیت برجسته ای مانند ویکتور هوگو از پیامبر گرامی اسلام بی شک این کتاب را به اثری جذاب و خواندنی تبدیل کرده، اثری که در ترجمه آن نیز دقت فراوان صورت گرفته!
در مقدمه کتاب بر آشنایی هوگو با تاریخ و تمدن ایران تاکید شده است؛ چراکه هوگو اطلاعات دقیقی از فرهنگ ایرانی داشته، حافظ و سعدی را میشناخته و در شعری به نام «شاه ایران» به خوبی آشنایی خود را با تاریخ ایران در دوره صفوی نشان داده است.
سروده بلند «سال نهم هجرت» اینچنین آغاز میشود:
«احساس میکرد، زمان مرگش فرا رسیده است
آنچنان با وقار و شکوهمند بود که به ملامت کسی بر نمیخاست
چون در کوچهها قدم میزد رهگذران از هر سو سلامش میگفتند
و او، به مهربانی، پاسخ میداد
هنوز در محاسن سیاهش، بیست تار موی سپید نبود،»
هوگو در ادامه به وصف و شرح چهره پیامبر (ص) و احوال و حالات ایشان در آن روزها پرداخته و حتی اشارهای به امامت حضرت علی (ع) داشته است، آنجا که میگوید:
«آنگاه، پرچم اسلام را به پرچمدارش «علی» سپرد و گفت:
این آخرین سپیده دم زندگی من است
خدایی جز خدای یگانه نیست. در راهش تلاش کن!»
همچنین در این سروده به دیگر روایتهایی از آخرین روزهای زندگی پیامبر (ص) اشارههای دقیقی شده است. برای مثال در بخشی از این سروده میخوانیم:
«همهمهای در میان مردم درگرفت و پیامبر ادامه داد:
آی مردم، گوش بسپارید!
اگر یکی از شما را سخنی ناپسند گفتهام
پیش از آنکه از میانتان بروم، برخیزد
و در حضور همگان آنرا به من بازگرداند
اگر کسی را به ناحق، ضربتی زدهام
بیاید و با این چوپ مرا قصاص کند!»
هوگو بخش پایانی این سروده و توصیف مرگ پیامبر (ص) را اینچنین شرح میدهد:
«شب هنگام
فرشته مرگ، بر درگاه خانه آمد و اجازه ورود خواست
پیامبر رخصت داد
پیک خدا که داخل شد
حاضران دیدند که برقی شگفت
در نگاه پیامبر درخشیدن گرفت
همانند نوری که روز میلاد در چشمهایش داشت.
«عزراییل» گفت:
ای پیامبر! خدایت تو را به نزد خویش میخواند
پیامبر پاسخ داد:
دعوتش را به جان میپذیرم و میآیم!
آنگاه لرزشی کوتاه بر شقیقههایش نشست
و نفسی آرام لبهایش را از هم باز کرد
و «محمد»
جان به جان آفرین سپرد»
کتاب «سال نهم هجرت» در 48 صفحه، شمارگان پنج هزار نسخه و قیمت پنج هزار تومان اردیبهشت 91 از سوی انتشارات باغ آبی منتشر و روانه بازار کتاب شده است.