۱۳۹۰-۱-۲۷، ۰۳:۵۷ عصر
يک روز يک دختر کوچک در
آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که
داشت آشپزى
مىکرد نگاه مىکرد.
ناگهان متوجه چند تار موى
سفيد در بين موهاى مادرش
شد.
از مادرش پرسيد: مامان! چرا
بعضى از موهاى شما
سفيده؟
مادرش گفت: هر وقت تو يک کار
بد مىکنى و باعث ناراحتى من
مىشوی، يکى از
موهايم سفيد مىشود.
دختر کوچولو کمى فکر کرد و
گفت: حالا فهميدم چرا همه موهاى
مامان بزرگ سفيد
شده!
عکاس سر کلاس درس آمده بود
تا از بچههاى کلاس عکس يادگارى
بگيرد. معلم هم
داشت همه بچهها را
تشويق ميکرد که دور هم جمع
شوند.
معلم گفت: ببينيد چقدر
قشنگه که سالها بعد وقتى
همهتون بزرگ شديد به اين
عکس نگاه کنيد و بگوئيد
: اين احمده، الان دکتره. يا
اون مهرداده، الان
وکيله.
يکى از بچهها از ته کلاس
گفت: اين هم آقا معلمه، الان
مرده
یه چیزی بگو که اول منم دومش تویی سومش زبون؟؟
.
.
.
خوب معلومه که (( گل گاو زبون ))
غضنفر میره کلانتری میگه جناب سروان طوطی من گم شده… افسره میگه خوب حالا ما چکار کنیم برات؟ غضنفر میگه هیچی، فقط میخواستم بگم هر فحشی که به ......؟.......؟.............؟..........؟........میده نظر شخصی خودشه
خدا بعد از آفریدن غضنفر خندید، چون غضنفر تا نیم ساعت به خدا میگفت مامان
يه کلاغ و يه خرس سوار هواپيما بودن کلاغه سفارش چايي ميده چايي رو که ميارن يه کميشو ميخوره باقيشو مي پاشه به مهموندار
مهموندار ميگه چرا اين کارو کردي؟
کلاغه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي! چند دقيقه ميگذره باز کلاغه سفارش نوشيدني ميده باز يه کميشو ميخوره باقيشو ميپاشه به مهموندار
مهموندار ميگه : چرا اين کارو کردي؟
کلاغه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي !
بعد از چند دقيقه کلاغه چرتش ميگيره
خرسه که اينو ميبينه به سرش ميزنه که اونم يه خورده تفريح کنه ...
مهموندارو صدا ميکنه ميگه يه قهوه براش بيارن قهوه رو که ميارن
يه کميشو ميخوره باقيشو ميپاشه به مهموندار مهموندار ميگه چرا اين کارو کردي؟
خرسه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي
اينو که ميگه يهو همه مهموندارا ميريزن سرش و کشون کشون تا دم در هواپيما ميبرن که
بندازنش بيرون خرسه که اينو ميبينه شروع به داد و فرياد ميکنه
کلاغه که بيدار شده بوده بهش ميگه: آخه خرس گنده تو که بال نداري مگه
مجبوري پررو بازي دربياري!!!!!!!
سازمان سيا مي خواسته يه عده رو براي جاسوسي استخدام كنه.بعد از كلي تست گرفتن و كارهاي سخت عاقبت دو مرد و يك زن قبول ميشن و ميرسن به مرحله آخر.در اين مرحله به نوبت يك اسلحه ميدن دستشون و ميگن برين تو اتاق بغلي همسرتون رو بكشين و برگردين.. مرد اولي ميگه من زنم رو خيلي دوست دارم ومحاله چنين كاري رو بكنم.و رد ميشه. مرد دومي ميره تو اتاق و بعد يه مدت با گريه مياد بيرون ميگه من اين كارو نمي تونم انجام بدم. پس.اونم رد ميشه. بعد نوبت به زنه مي رسه. يه كلت ميدن دستش و ميفرستنش بره تو اتاق. بعد از يك ربع سرو صدا و جنجال و درگيري مي بينن اومد بيرون. ازش مي پرسن چي شد؟ ميگه نمي دونم كدوم حرومزاده اي تو تفنگم تير مشقي گذاشته بود. براي همين آخر سر مجبور شدم با صندلي بكشمش.....
آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که
داشت آشپزى
مىکرد نگاه مىکرد.
ناگهان متوجه چند تار موى
سفيد در بين موهاى مادرش
شد.
از مادرش پرسيد: مامان! چرا
بعضى از موهاى شما
سفيده؟
مادرش گفت: هر وقت تو يک کار
بد مىکنى و باعث ناراحتى من
مىشوی، يکى از
موهايم سفيد مىشود.
دختر کوچولو کمى فکر کرد و
گفت: حالا فهميدم چرا همه موهاى
مامان بزرگ سفيد
شده!
عکاس سر کلاس درس آمده بود
تا از بچههاى کلاس عکس يادگارى
بگيرد. معلم هم
داشت همه بچهها را
تشويق ميکرد که دور هم جمع
شوند.
معلم گفت: ببينيد چقدر
قشنگه که سالها بعد وقتى
همهتون بزرگ شديد به اين
عکس نگاه کنيد و بگوئيد
: اين احمده، الان دکتره. يا
اون مهرداده، الان
وکيله.
يکى از بچهها از ته کلاس
گفت: اين هم آقا معلمه، الان
مرده
یه چیزی بگو که اول منم دومش تویی سومش زبون؟؟
.
.
.
خوب معلومه که (( گل گاو زبون ))
غضنفر میره کلانتری میگه جناب سروان طوطی من گم شده… افسره میگه خوب حالا ما چکار کنیم برات؟ غضنفر میگه هیچی، فقط میخواستم بگم هر فحشی که به ......؟.......؟.............؟..........؟........میده نظر شخصی خودشه
خدا بعد از آفریدن غضنفر خندید، چون غضنفر تا نیم ساعت به خدا میگفت مامان
يه کلاغ و يه خرس سوار هواپيما بودن کلاغه سفارش چايي ميده چايي رو که ميارن يه کميشو ميخوره باقيشو مي پاشه به مهموندار
مهموندار ميگه چرا اين کارو کردي؟
کلاغه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي! چند دقيقه ميگذره باز کلاغه سفارش نوشيدني ميده باز يه کميشو ميخوره باقيشو ميپاشه به مهموندار
مهموندار ميگه : چرا اين کارو کردي؟
کلاغه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي !
بعد از چند دقيقه کلاغه چرتش ميگيره
خرسه که اينو ميبينه به سرش ميزنه که اونم يه خورده تفريح کنه ...
مهموندارو صدا ميکنه ميگه يه قهوه براش بيارن قهوه رو که ميارن
يه کميشو ميخوره باقيشو ميپاشه به مهموندار مهموندار ميگه چرا اين کارو کردي؟
خرسه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي
اينو که ميگه يهو همه مهموندارا ميريزن سرش و کشون کشون تا دم در هواپيما ميبرن که
بندازنش بيرون خرسه که اينو ميبينه شروع به داد و فرياد ميکنه
کلاغه که بيدار شده بوده بهش ميگه: آخه خرس گنده تو که بال نداري مگه
مجبوري پررو بازي دربياري!!!!!!!
سازمان سيا مي خواسته يه عده رو براي جاسوسي استخدام كنه.بعد از كلي تست گرفتن و كارهاي سخت عاقبت دو مرد و يك زن قبول ميشن و ميرسن به مرحله آخر.در اين مرحله به نوبت يك اسلحه ميدن دستشون و ميگن برين تو اتاق بغلي همسرتون رو بكشين و برگردين.. مرد اولي ميگه من زنم رو خيلي دوست دارم ومحاله چنين كاري رو بكنم.و رد ميشه. مرد دومي ميره تو اتاق و بعد يه مدت با گريه مياد بيرون ميگه من اين كارو نمي تونم انجام بدم. پس.اونم رد ميشه. بعد نوبت به زنه مي رسه. يه كلت ميدن دستش و ميفرستنش بره تو اتاق. بعد از يك ربع سرو صدا و جنجال و درگيري مي بينن اومد بيرون. ازش مي پرسن چي شد؟ ميگه نمي دونم كدوم حرومزاده اي تو تفنگم تير مشقي گذاشته بود. براي همين آخر سر مجبور شدم با صندلي بكشمش.....