قرارگاه سایبری عطاملک
  • رادیو عشق
  • مشاوره خانواده
  • طراحی لوگو
  • عضویت طلایی
    • ورود
    • ثبت نام
    ورود
    نام کاربری:
    گذرواژه‌: گذرواژه‌تان را فراموش کرده‌اید؟
     
    یا توسط حساب کاربریتان در شبکه های اجتماعی وارد شود
  • ورود
  • ثبت نام
ورود
نام کاربری:
گذرواژه‌: گذرواژه‌تان را فراموش کرده‌اید؟
 
یا توسط حساب کاربریتان در شبکه های اجتماعی وارد شود
توسط حساب کاربریتان در شبکه های اجتماعی متصل شوید

قرارگاه سایبری عطاملک › حیات طیبه › شکرستان › خنده بازار v
« قبلی 1 … 18 19 20 21 22 23 بعدی »
› شب قبل از امتحان در خوابگاه پسران و دختران + طنز

آخرین مطالب ارسالی
آمار انجمن
آخرين ارسال ها
موضوع نويسنده آخرين ارسال کننده انجمن
  رونالدو و تاثیر میلیونی آن بر روی پیج النصر samira99 samira99 سواد رسانه ای و جنگ نرم
  [عشق و ازدواج]  آشنایی Fatemeh pi ملایجردی مشاوره خانواده و ازدواج
  [ مشاوره فردی]  ] اشتباه بزرگی کردم خیلی پشی... GolMah ملایجردی مشاوره خانواده و ازدواج
  [ مشاوره فردی]  ] مشاوره میخواستم درباره موض... هانا عطیمی ADMIN مشاوره خانواده و ازدواج
  طرز تهیه پیتزا پپرونی Mina1382 noorafshan بانوی ایرانی
  [تولید انجمن]  مشاوره ویژه کاربران طلایی ADMIN ADMIN مشاوره خانواده و ازدواج
  طراحی گرافیکی ویژه کاربران طلایی ADMIN ADMIN تولیدات حوزه چاپ و گراف...
برترین امتیاز گیرندگان
ADMIN 25901
رمان 6198
~~sara~~ 2495
مشاورانه 2481
*Ertebat* 1299
sarah 1283
محمدی پور 1159
abasaleh 1012
برترين ارسال کنندگان
ADMIN 9436
رمان 1571
kabootar 1216
مشاورانه 751
~~sara~~ 563
narges 414
sarah 274
mohamadi1392 246

فروش دامنه bloger.app | مشاوره خانواده در واتساپ | دانلود سخنرانی‌های رائفی پور | کتاب صوتی لهوف | نذر فرهنگی |
Your browser does not support the audio element.

امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 55 رأی - میانگین امتیازات: 3.27
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حالت‌های نمایش موضوع

شب قبل از امتحان در خوابگاه پسران و دختران + طنز

kabootar آفلاین
عضو حرفه ای
***
امتیاز: 830
تاریخ عضویت: فروردين ۱۳۹۰
محل سکونت: جوین
اعتبار: 142
میزان اخطار: 0%
سپاس ها 52
سپاس شده 159 بار در 143 ارسال
عید 91
#1
۱۳۹۰-۱۲-۱۴، ۰۸:۱۵ عصر



[تصویر:  0.722010001330161797_parsnaz_ir.jpg]


خوابـگاه دخــتـران ( شب )


سکـانس اول : (دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.)

شبنم :ِ وا!... خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!

لالـه : خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)

شبنم : بگـو ببـینم چی شـده؟

لالـه : چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود)





شبنم : (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم... گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟

لالـه : (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!

شبنم :
عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم! ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.

لالـه : نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!

(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد! دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)

شبنم : چی شـده فرشــتـه؟!

فرشــته : (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!

شبنم : لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.

فرشــته : خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.

(و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)

خوابــگاه پســران (شـب)


سکــانـس دوم : (در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، هم واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود)

میثـــاق : مهـدی... شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.

مهـدی : نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.

میثــاق : اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.

مهـدی : آره... منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟

میثــاق : مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!

آرمـــان : تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. بچه های کلاس مـا که مثـل بچه های شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری...

مـهدی : (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون... اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!

در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)

میـثــاق : چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!

رضــا : پرسپولیس همین الان دومیشم خورد!!!

مهـدی : اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه..... .!!!
و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند.!
پاسخ
وب سایت ارسال‌ها اعتباردهی
پاسخ اخطار
 سپاس شده توسط
narges آفلاین
عضو حرفه ای
***
امتیاز: -341
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۰
محل سکونت: دنیا
اعتبار: 44
میزان اخطار: 0%
سپاس ها 12
سپاس شده 26 بار در 23 ارسال
#2
۱۳۹۰-۱۲-۱۸، ۰۷:۳۷ عصر
برای اولین بار دیدم کبوتر از دختر ها حمایت میکنه . البته حرف راست که دیگه حمایت نمیخواد .
زندگی بدون عشق همانند قولی است که به ان عمل نشده باشد .
پاسخ
ارسال‌ها اعتباردهی
پاسخ اخطار
 سپاس شده توسط
shiva آفلاین
عضو رسمی
**
امتیاز: -13
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۰
محل سکونت: esfahan
اعتبار: 36
میزان اخطار: 0%
سپاس ها 14
سپاس شده 11 بار در 10 ارسال
#3
۱۳۹۰-۱۲-۲۱، ۱۲:۳۶ عصر
خذاییش واقعیت دارهAtamalek (7)
گاهی خدا انقدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تاتو بارها بگویی خدای منHeart
پاسخ
ارسال‌ها اعتباردهی
پاسخ اخطار
 سپاس شده توسط
kabootar آفلاین
عضو حرفه ای
***
امتیاز: 830
تاریخ عضویت: فروردين ۱۳۹۰
محل سکونت: جوین
اعتبار: 142
میزان اخطار: 0%
سپاس ها 52
سپاس شده 159 بار در 143 ارسال
عید 91
#4
۱۳۹۰-۱۲-۲۱، ۰۸:۲۴ عصر
ما که شک نداشتیم اما این دخترا هسستن که با این همه خوندن نمره هاشون از پسرا کم تر میشهAtamalek (13)
پاسخ
وب سایت ارسال‌ها اعتباردهی
پاسخ اخطار
 سپاس شده توسط
narges آفلاین
عضو حرفه ای
***
امتیاز: -341
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۰
محل سکونت: دنیا
اعتبار: 44
میزان اخطار: 0%
سپاس ها 12
سپاس شده 26 بار در 23 ارسال
#5
۱۳۹۰-۱۲-۲۱، ۰۸:۲۸ عصر
شما فکر می کنم در مواقع کنکور به اخبار گوش نمیدی ؟
اگه دقت کنی از 100% دانش اموزان 80% دختر و اگه هم بقیه ای باشه پسر ها قبول میشند . البته قبول شده ها هم در دانشگاه دولتی بیشتر دختر ها هستند .
زندگی بدون عشق همانند قولی است که به ان عمل نشده باشد .
پاسخ
ارسال‌ها اعتباردهی
پاسخ اخطار
 سپاس شده توسط
« قدیمی‌تر | جدیدتر »


موضوعات مرتبط با این موضوع…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  ماجرای من و دوستام با یک جمجمه واقعی تو خوابگاه ADMIN 0 409 ۱۴۰۰-۹-۱۹، ۱۱:۳۹ صبح
آخرین ارسال: ADMIN
  دروغ های متداول برخی پسران به دختران همراه با معانی آن ها (طنز) Gharibe 2 1,230 ۱۳۹۸-۶-۲۷، ۱۲:۵۴ عصر
آخرین ارسال: tsabt
  آموزش کچل کردن دختران در ۵ دقیقه/تصویری kazem 4 3,722 ۱۳۹۲-۱-۲۰، ۰۵:۵۸ عصر
آخرین ارسال: kabootar
  حکایات شبهای امتحان dayana 0 1,307 ۱۳۹۱-۵-۱۹، ۰۲:۰۱ عصر
آخرین ارسال: dayana
  سیر تکامل دختران ADMIN 10 3,288 ۱۳۹۰-۱۲-۲۱، ۰۸:۰۱ عصر
آخرین ارسال: narges
  تاریخچه تقلب در امتحان ADMIN 0 1,178 ۱۳۹۰-۸-۳۰، ۰۲:۴۷ عصر
آخرین ارسال: ADMIN

  • مشاهده‌ی نسخه‌ی قابل چاپ


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
  • صفحه‌ی تماس
  • بازگشت به بالا
  • بایگانی
  • امتیازات کاربران
قدرت گرفته ازMyBB و پارسی شده توسط MyBBIran.com
طراحی شده توسط Rooloo | ترجمه و طراحی مجدد توسط ParsanIT.ir

برو بالا
حالت خطی
حالت موضوعی