۱۳۹۱-۶-۱۴، ۰۴:۲۵ عصر
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم
برادرم گفت: چرا چتر با خودت نبردی ؟
خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟
پدرم با عصبانیت گفت: وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد !
اما . . .
مادرم در حالیکه موهای مرا خشک می کرد
گفت : "باران احمق" !
این است معنی مادر . . . .
برادرم گفت: چرا چتر با خودت نبردی ؟
خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟
پدرم با عصبانیت گفت: وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد !
اما . . .
مادرم در حالیکه موهای مرا خشک می کرد
گفت : "باران احمق" !
این است معنی مادر . . . .
نمیشکنم !
تنها
گاهی
مچاله می شوم . . .
تنها
گاهی
مچاله می شوم . . .