۱۳۹۹-۵-۹، ۰۱:۱۰ عصر
در دیدگاه سنتی، عموماً برداشت از تربیت عبارت بود از رام کردن، عادت دادن، مطیع بی چون و چرا بار آوردن، بردن ، و شکوفا کردن استعدادها ؛ ولی در دیدگاه مطلوب امروزی، تربیت به منزله رها کردن آگاهانه، ترک عادت دادن، رفتن و زمینه سازی شکوفایی استعدادهاست.
همواره نهادهایی وجود داشته اند و دارند که هر عضو جامعه، به ویژه نسل های نورس ارزش ها، باورها، مهارت ها، دانش ها را از آنها فرا می گیرند و تحت تأثیر فرآیند آن نهادها، تربیت می پذیرند که آن نهادها عبارت اند از:
1 - نهاد خانواده که از قدیمی ترین نهادهای بشری است و مهمترین هدف و کارکردش تربیت فرزندان است.
2 - دین که مجموعه برنامه ها و رهنمودهای الهی است برای چگونه زیستن آدمی.
3 - آموزش و پرورش که با پیچیده شدن مشاغل و حرفه ها در جوامع به وجود آمده است.
4 - سازمان های رسانه ای که با پیشرفت فنون و علوم در چند دهه اخیر پا به عرصه وجود گذاشته و با پدیده هایی همچون ماهواره و اینترنت از شتاب بیشتری برخوردار شده است.
اتفاقاً امروز شاهدیم جوامعی که در دهه های گذشته با ایجاد مراکز نگهداری کودک بسیار پیشرفته ، تخصصی و لوکس، فرزندان را از دامن خانواده جدا کردند، اکنون با دادن امتیازات گوناگون به والدین آنها را تشویق به ماندن در خانه و در کنار فرزندان، به ویژه در هنگام تولد می کنند.
هر نهاد جدید با رشد و توسعه خود ، سعی کرده است کارکردهای نهادهای قبل از خود را به نحوی تحت الشعاع قرار دهد و از متن به حاشیه براند ، ولی دید امروز دنیا به خانواده ، «دید به مرکز تربیت» است؛ و اتفاقاً امروز شاهدیم جوامعی که در دهه های گذشته با ایجاد مراکز نگهداری کودک بسیار پیشرفته ، تخصصی و لوکس، فرزندان را از دامن خانواده جدا کردند، اکنون با دادن امتیازات گوناگون به والدین آنها را تشویق به ماندن در خانه و در کنار فرزندان، به ویژه در هنگام تولد می کنند.
از منظر تربیت اسلامی اگر خانواده نباشد، دین هم نیست. اگر خانواده را بپاشانند، بعد فرزندان را ببرند در مراکز علمیه آموزش دینی هم بدهند، دیندار نخواهند شد، چون اثر دینداری درونی است و بین «دین داری» و «دین دانی» تفاوت وجود دارد!
اگر فرد در خانواده اصیل تربیت نشده باشد، به دست بهترین مربی و معلم و متخصص هم بسپارندش، تربیت مطلوب حاصل نخواهد شد.
- تربیت بایستی هدفمند و با برنامه باشد و در پیمودن مسیر تربیت، توجه به اصول تربیت نیز امری اجتناب ناپذیر است که آن اصول عبارت اند از:
تدریجی بودن: هیچ فردی نمی تواند در مدت کوتاهی، دوران کودکی را سپری کند؛ به نوجوانی قدم بگذارد و به طور جهشی به مراحل بعدی برسد. پختگی در هر مرحله، ضمانت تربیت صحیح در مرحله بعدی است.
مستمر بودن: انسان تا پایان عمر رشد می کند و با این که رشد طبیعی در دوره جوانی به پایان می رسد، ولی رشد اکتسابی یا تربیت تا آخر زندگی ادامه می یابد. در تربیت تعطیلی و توقف روا نیست و فراغت از تربیت، معنا ندارد.
مسئله نگر بودن: هر دوره سنی، مسائل مربوط به خود را دارد. مثلاً گرایش به گروه همسالان و سستی پیوند ارزشی با خانواده، از مسائل دوره نوجوانی است که اگر مربی نتواند با ظرافت و زیرکی با مسائل هر دوره برخورد نماید و همدلی ایجاد کند، مشکلات تربیتی زیادی به وجود می آید.
همه جانبه بودن: انسان کامل، انسان جامع الاطراف است، انسانی که در ابعاد گوناگون عقلانی ، اجتماعی ، سیاسی ، عاطفی ، جسمانی و معنوی تربیت شده باشد. در تربیت انسان، بایستی افق دید خود را وسعت بخشیم و تک بعدی و گلخانه ای فکر نکنیم، چرا که در خارج از گلخانه پژمرده می شویم و از بین می رویم.
تفاوت های فردی: انسان ها از نظر وراثت ، نوع خانواده، نوع ارتباطات، وضع اقتصادی، توانایی ها و تجربیات ، متفاوت از یکدیگرند و کار مربی توجه به تفاوت های فردی است، همان توجهی که بزرگترین مربی بشریت نبی مکرم حضرت محمد مصطفی (ص) در انجام رسالت خود در نظر داشتند. خداوند در سوره حدید می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان...»
تربیت کودک
چرا خداوند به همراه قرآن که به تعبیر خدای منان «تبیان لکل شیء» یعنی تبیین کننده و روشن کننده همه چیز و «هدی للناس» یعنی هدایت کننده همه مردم است، رسول عظیم الشأن خویش را می فرستد؟
اگر قرآن، خودش کتاب هدایت و روشن کننده همه چیز است (که هست) پس نقش پیامبر چیست؟ آیا غیر از این است که او ظرفیت انسان ها را بشناسد و بداند که از این منبع و جام پرمایه وحی الهی به ابوذر چقدر، به سلمان چقدر، به بلال چقدر و به دیگری چقدر باید بنوشاند تا تربیت صورت پذیرد و این، دقیقاً همان توجه به تفاوت های فردی است.
ایفای نقش متربی نیز به هدایت و پیگیری مربی نیاز دارد و مربی برای توفیق در ایفای نقش متربی، نیازمند توجه به یافته های علمی و آموزشی و هنجارهای مربیگری است. پس مربی نیز باید دائم در توسعه خود و دانش خود کوشش کند تا هنجارها را بشناسد و رعایت نماید.
هدف غایی از تربیت اسلامی، ساختن انسانی است متعادل، انسانی به دور از افراط و تفریط و انسانی با فضیلت ؛ همانگونه که علمای اخلاق بیان می دارند هر آنچه که در حد اعتدال باشد، فضیلت است و هر چه که از حد وسط و اعتدال خارج شود (خواه به افراط کشیده شود، خواه به تفریط) هر دو رذیلت است.
- در تربیت، امروز، هدف تشنه کردن است، نه سیراب کردن؛ هدف پروراندن است، نه بار آوردن؛ دید به تربیت، کاستنی (پیرایش) است، نه افزودنی (آرایش).
- روش های تربیتی در دیدگاه سنتی عموماً مستقیم، کلامی، استفاده از نصایح، وعظ و خطابه و امری اکتسابی بوده است و مربی القاء کننده محسوب می شده و تربیت را از آنجایی شروع می کردند که مربی دوست دارد؛ در صورتی که در دیدگاه امروزین، تربیت مۆثر غیرمستقیم، عملی و در حین کار و بازی است. امروزه تربیت، امری اکتشافی است و مربی باید خلاق و ابداع کننده باشد و تربیت را از آنجایی شروع کند که متربی دوست دارد و به جایی ختم کند که مربی دوست دارد.
در دیدگاه امروزین، تربیت مۆثر غیرمستقیم، عملی و در حین کار و بازی است. امروزه تربیت، امری اکتشافی است و مربی باید خلاق و ابداع کننده باشد و تربیت را از آنجایی شروع کند که متربی دوست دارد و به جایی ختم کند که مربی دوست دارد.
همواره نهادهایی وجود داشته اند و دارند که هر عضو جامعه، به ویژه نسل های نورس ارزش ها، باورها، مهارت ها، دانش ها را از آنها فرا می گیرند و تحت تأثیر فرآیند آن نهادها، تربیت می پذیرند که آن نهادها عبارت اند از:
1 - نهاد خانواده که از قدیمی ترین نهادهای بشری است و مهمترین هدف و کارکردش تربیت فرزندان است.
2 - دین که مجموعه برنامه ها و رهنمودهای الهی است برای چگونه زیستن آدمی.
3 - آموزش و پرورش که با پیچیده شدن مشاغل و حرفه ها در جوامع به وجود آمده است.
4 - سازمان های رسانه ای که با پیشرفت فنون و علوم در چند دهه اخیر پا به عرصه وجود گذاشته و با پدیده هایی همچون ماهواره و اینترنت از شتاب بیشتری برخوردار شده است.
اتفاقاً امروز شاهدیم جوامعی که در دهه های گذشته با ایجاد مراکز نگهداری کودک بسیار پیشرفته ، تخصصی و لوکس، فرزندان را از دامن خانواده جدا کردند، اکنون با دادن امتیازات گوناگون به والدین آنها را تشویق به ماندن در خانه و در کنار فرزندان، به ویژه در هنگام تولد می کنند.
هر نهاد جدید با رشد و توسعه خود ، سعی کرده است کارکردهای نهادهای قبل از خود را به نحوی تحت الشعاع قرار دهد و از متن به حاشیه براند ، ولی دید امروز دنیا به خانواده ، «دید به مرکز تربیت» است؛ و اتفاقاً امروز شاهدیم جوامعی که در دهه های گذشته با ایجاد مراکز نگهداری کودک بسیار پیشرفته ، تخصصی و لوکس، فرزندان را از دامن خانواده جدا کردند، اکنون با دادن امتیازات گوناگون به والدین آنها را تشویق به ماندن در خانه و در کنار فرزندان، به ویژه در هنگام تولد می کنند.
از منظر تربیت اسلامی اگر خانواده نباشد، دین هم نیست. اگر خانواده را بپاشانند، بعد فرزندان را ببرند در مراکز علمیه آموزش دینی هم بدهند، دیندار نخواهند شد، چون اثر دینداری درونی است و بین «دین داری» و «دین دانی» تفاوت وجود دارد!
اگر فرد در خانواده اصیل تربیت نشده باشد، به دست بهترین مربی و معلم و متخصص هم بسپارندش، تربیت مطلوب حاصل نخواهد شد.
- تربیت بایستی هدفمند و با برنامه باشد و در پیمودن مسیر تربیت، توجه به اصول تربیت نیز امری اجتناب ناپذیر است که آن اصول عبارت اند از:
تدریجی بودن: هیچ فردی نمی تواند در مدت کوتاهی، دوران کودکی را سپری کند؛ به نوجوانی قدم بگذارد و به طور جهشی به مراحل بعدی برسد. پختگی در هر مرحله، ضمانت تربیت صحیح در مرحله بعدی است.
مستمر بودن: انسان تا پایان عمر رشد می کند و با این که رشد طبیعی در دوره جوانی به پایان می رسد، ولی رشد اکتسابی یا تربیت تا آخر زندگی ادامه می یابد. در تربیت تعطیلی و توقف روا نیست و فراغت از تربیت، معنا ندارد.
مسئله نگر بودن: هر دوره سنی، مسائل مربوط به خود را دارد. مثلاً گرایش به گروه همسالان و سستی پیوند ارزشی با خانواده، از مسائل دوره نوجوانی است که اگر مربی نتواند با ظرافت و زیرکی با مسائل هر دوره برخورد نماید و همدلی ایجاد کند، مشکلات تربیتی زیادی به وجود می آید.
همه جانبه بودن: انسان کامل، انسان جامع الاطراف است، انسانی که در ابعاد گوناگون عقلانی ، اجتماعی ، سیاسی ، عاطفی ، جسمانی و معنوی تربیت شده باشد. در تربیت انسان، بایستی افق دید خود را وسعت بخشیم و تک بعدی و گلخانه ای فکر نکنیم، چرا که در خارج از گلخانه پژمرده می شویم و از بین می رویم.
تفاوت های فردی: انسان ها از نظر وراثت ، نوع خانواده، نوع ارتباطات، وضع اقتصادی، توانایی ها و تجربیات ، متفاوت از یکدیگرند و کار مربی توجه به تفاوت های فردی است، همان توجهی که بزرگترین مربی بشریت نبی مکرم حضرت محمد مصطفی (ص) در انجام رسالت خود در نظر داشتند. خداوند در سوره حدید می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان...»
تربیت کودک
چرا خداوند به همراه قرآن که به تعبیر خدای منان «تبیان لکل شیء» یعنی تبیین کننده و روشن کننده همه چیز و «هدی للناس» یعنی هدایت کننده همه مردم است، رسول عظیم الشأن خویش را می فرستد؟
اگر قرآن، خودش کتاب هدایت و روشن کننده همه چیز است (که هست) پس نقش پیامبر چیست؟ آیا غیر از این است که او ظرفیت انسان ها را بشناسد و بداند که از این منبع و جام پرمایه وحی الهی به ابوذر چقدر، به سلمان چقدر، به بلال چقدر و به دیگری چقدر باید بنوشاند تا تربیت صورت پذیرد و این، دقیقاً همان توجه به تفاوت های فردی است.
ایفای نقش متربی نیز به هدایت و پیگیری مربی نیاز دارد و مربی برای توفیق در ایفای نقش متربی، نیازمند توجه به یافته های علمی و آموزشی و هنجارهای مربیگری است. پس مربی نیز باید دائم در توسعه خود و دانش خود کوشش کند تا هنجارها را بشناسد و رعایت نماید.
هدف غایی از تربیت اسلامی، ساختن انسانی است متعادل، انسانی به دور از افراط و تفریط و انسانی با فضیلت ؛ همانگونه که علمای اخلاق بیان می دارند هر آنچه که در حد اعتدال باشد، فضیلت است و هر چه که از حد وسط و اعتدال خارج شود (خواه به افراط کشیده شود، خواه به تفریط) هر دو رذیلت است.
- در تربیت، امروز، هدف تشنه کردن است، نه سیراب کردن؛ هدف پروراندن است، نه بار آوردن؛ دید به تربیت، کاستنی (پیرایش) است، نه افزودنی (آرایش).
- روش های تربیتی در دیدگاه سنتی عموماً مستقیم، کلامی، استفاده از نصایح، وعظ و خطابه و امری اکتسابی بوده است و مربی القاء کننده محسوب می شده و تربیت را از آنجایی شروع می کردند که مربی دوست دارد؛ در صورتی که در دیدگاه امروزین، تربیت مۆثر غیرمستقیم، عملی و در حین کار و بازی است. امروزه تربیت، امری اکتشافی است و مربی باید خلاق و ابداع کننده باشد و تربیت را از آنجایی شروع کند که متربی دوست دارد و به جایی ختم کند که مربی دوست دارد.
در دیدگاه امروزین، تربیت مۆثر غیرمستقیم، عملی و در حین کار و بازی است. امروزه تربیت، امری اکتشافی است و مربی باید خلاق و ابداع کننده باشد و تربیت را از آنجایی شروع کند که متربی دوست دارد و به جایی ختم کند که مربی دوست دارد.