۱۳۹۰-۱-۲۸، ۱۰:۰۸ صبح
خواجه شمس الدین
خواجه شمس الدین از روز راء بنام ایران است که در بسط و نشر علم و عمران و آبادی خدمات شایان تحسین انجام داده و از نویسندگان و شعرای عالیقدر بشمار می رود(محمد مدرسی زنجانی، سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصرالدین توسی،ص66انتشارات امیرکبیرسال 1363،تهران).
از سال 661تا683 به وزارت هولاکو و اباقا و احمد تکودار اشغال داشته و در آخر فخرالدین قزوینی مستوفی نزدارغون خان سعایت نمود و او را به تهیه سم برای قتل باقاخان متهم کرد و ارغوان خان در چهارم شوال سال 683 او را در حوالی اهر بقتل رسانید و پس از اندک زمانی چهار پسر وی یحیی و فرج ا... و مسعود و اتابک نیز کشته شدند فقط یک پسرش ذکریا نام سالم ماند. شمس الدین ذوالسانین بوده و به زبان های فارسی و عربی هردو شعر می گفت عده بسیاری از شعرا او را مدح گفتاه اند از آن جمله سعدی شیرازی قصایدی چند در مدح وی سروده است. خواجه نصرالدین توسی رساله او صاف لاشراف را به نام وی نگاشته است غزل زیر از سروده اوست:
یـــــا تـــو از مــن وفـــا بیــامــوز یا تو زمن جفا بیــامــوزم
تـو زمن شرم و من زتو شوخی یــا بیــامــوز یــا بیــاموزم
تو چه دانی که چیست دلداری بــاش تا من تو را بیاموزم
بــا تــو چنـــدان وفــا کنم جـانا کین جهان را وفا بیاموزم
تـــرد شــوخــی زعــالمی ببرم گرز تو یک دغـا بیــامــوزم
بــه کدامین دعات خواهم یافت تـــا روم آن دعـا بیــامــوزم
پـــرده بــــردارم تـــا خــلائــق را ســوره والضحــی بیاموزم
حسن مروجی در کتاب تذکره سخنوران بیهق ص 372 می نویسد، هارون جوینی، فرزند خواجه شمس الدین محمد جوینی صاحب دیوان، رک مجمع الفصحا ج3، از اوست:
مـــــرد بــاید کــه دانــش آموزد تا ز هر کس شریفتر باشد
خاک بر فرق متمری که کاو را آلــت خــواجــگی پدر باشد
شرح کاملتر در تاریخ نیشابور آمده که مزید استحضار عینا نقل می شود(تاریخ نیشابور موید ثابتی.انتشارات انجمن آثار ملی «توضیح به جهت اثبات ارتباط فرهنگی نیشابور با جوین مطالب عینا آورده شده زیرا معتغدند جوین جزئی از نیشابور بوده است».):
شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی مدت 22 سال از طرف اباقاخان پسر هولاکو سمت وزارت داشت و برادرش عطاملک جوینی 24 سال فرمانروای بغداد و عراق عرب بود این هر دو برادر از قریه آزادوار جوین بودند، منتخب الدین بدیع اتابک رئیس دیوان رسائل سلطان سنجر خان بهاءالدین محمد جوینی بود،که در سال 644 از طرف امیر ارغوان بحکومت آذربایجان و گرجستان و روم منصوب بود.این شخص در سال 588 موقعیکه سلطان تکش خوارزم شاه در تعغیب آخرین پادشاه سلجوقی به ری می رفت و از قریه آزادوار عبور کرد بخدمت سلطان تکش رسید و از همان موقع مصدر امور واقع شد[به نقل از مقدمه تاریخ جهانگشای جوینی بقلم مرحوم علامه قزوینی] یک سال بعد از اینکه هولاکو بغداد را مسخر ساخت و مستقیم خلیفه عباسی را بقتل رسانید عطاملک جوینی را فرمانروای بغداد و عراق عرب و روم کرد و این در سال 657 بود و وزارت ممالک تابعه خود را به شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی تفویض نمود و حکومت ولایات عراق و اصفهان را به بهاءالدین محمد پسر شمس الدین محمد داد(به نقل از مقدمه علامه قزوینی در تاریخ جهانگشا جلد اول)در دوران حکمرانی هولاکو و اباقا آن در منتهای قدمت و شوکت بودند شرف الدین هرون پسر دیگر شمس الدین محمد صاحب دیوان که از فضلاء و دانشمندان عصر خود بود دختر احمد بن مستعصم خلیفه عباسی را به زنی گرفت و دختر علاءالدین عطاملک جوینی نیز زن ابوالمجامع ابراهیم بن شیخ سعد الدین حموی بود.
شمس الدین محمد و برادرش عطاملک جوینی بعداز چندین سال حکمرانی با اقتدار عاقبت مانند سایر وزراء پادشاهان مغول ساقط شدند و عطاملک جوینی بعد از حبس و مصادره اموال در بغداد وفات یافت و شمس الدین در نزدیکی اهر در سال 683 بفرمان ارغوان بقتل رسید شرف الدین هرون با سایر اولاد های جوینی نیز مقتول گردیدند و در اندک زمانی بکلی آثار آنها محو گردید. سخن سرای والامقام شیخ سعدی شیرازی را در مدح عطاملک و صاحب دیوان جوینی اشعار و قصایدی است که در دیوان او درج است- خواجه نصرالدین طوسی نیز کتاب او صاف الاشراف را بنام شمس الدین محمد صاحب دیوان تالیف کرده است،همام الدین تبریزی نیز قصیده ای باین مطلع:
خانه امروز بهشت است که رضوان اینجاست
وقت پروردن جان است که جانا اینجاست
این بیت شعر به نقل از دیوان همام الدین تبریزی که به اهتمام مولف این کتاب (تاریخ نیشابور- موید ثابتی در سال 1333در تهران به چاپ رسیده است)قطعه ذیل را شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی در روز های آخر عمر خود سروده است.
وقتی که داشتم دل و دینی چونم مردمان دائــم رعــایــت دل درویــش کــردمـــی
خــود بــد نـکردمـــی و اگـر کردمی بسهو خـود راز بــس مـلامت دل ریش کردمی
امروز روشنـــم شد کـانـــها کــه کرده ام با کس نکردمی همه با خویش کردمی
چــون دیدنی است باز بد و نیک در جهان ایکاش نیکی از همه کس بیش کردمی
رباعی ذیل را صاحب دیوان جوینی در رثاء مرگ پسرش بهاءالدین محمد که حاکم اصفهان بود ساخته است.
فــرزند محمــد ای فـلک هندویت بـــازار زمــانـه را بهــــا یــک مــویـت
تو پشت پدر بدی از آن پشت پدر خم گشت چو ابروی بتان بی رویت
غزل ذیل منسوب است به شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی و بطوری که ملاحضه می شود یک مصراع آن را خواجه حافظ شیرازی در مطلع یکی از غزل های خود تضمین نموده است.در مجله یادرگار شماره 8صفحه 61مرحوم علامه قزوینی این غزل را از کتاب نفایس الفنون نقل کرده که متعلق به اینجانب (موید ثابتی) است نیز این غزل درج شده بدون اینکه نام گوینده آن نوشتهباشد.کتاب نفایس الفنون تالیف محودبن محمود آملی است که آن را بنام شاه ابوالاسحق بن محمود شاه در حدود سال 750 هجری تالیف نموده است:
کلبــه احــزان شــــود روزی غـــــم مـــخـور بشکفد گلهای وصل از خار هجران غم مخور
گــرچــه گـردون از بد دوران دون سر گشته آیـد ایــن سـر گشتگی روزی بپایان غم مخور
درخم چوگان او چون گوی سر گردان مباش هســت در هـر حــال ایـزد کارگردان غم مخور
هــر غمــی را شـادی دروی بود دل شاددار هیچ دردی نیست کورانیست درمان غم مخور
بی سحر هرگز نمــاند شـام بی تابی مکن هرچه دشوار است گردد روزی آسان غم مخور
قناتی نیز بنام قنات صاحبیه وجود داشته است که از مستحد ثات صاحب دیوان جوینی بوده است. شاعر معروف سید حسین غزنوی الدین محمدبن حسین مشهور به اشرف که در سال 565 در قریه آزادوار وفات یافت مدفنش در همین قریه است.قبر وی دارای بقعه و بارگاهی نسبتا عالی بوده که فعلا در حال ویرانیست(از آثار تاریخی که مرحوم ثابتی کتاب تاریخ نیشابور را نوشته دوبار بنای مذکور استحکام بخشی و مرمت حفاظتی شده است).
مردم از اطراف به زیارت قبر او می آیند.وی بمناسبت سیادت در زمان حیات خود نیز مورد اعتقاد مردم بوده است و به او ارادت می ورزیده اند.سیدحسن غزنوی در زمان مسعود بن ابراهیم پادشاه غزنوی و بهرامشاه بوده و به عراق سفر کرده در موقع مراجعت به خراسان مدتی در این قصبه که مرکز جوین بوده است اقامت داشته و در همانجا وفات یافته است این بقعه وبارگاه دلیل احترام و اعتقادیست که مردم در آن زمان به این شاعر خوش بیان داشته اند(نقل به مظمون تاریخ نیشابور تالیف موید ثابتی،به دلیل پاس داشت میراث مکتوب مطالب عینا نقل گردید).
خواجه شمس الدین از روز راء بنام ایران است که در بسط و نشر علم و عمران و آبادی خدمات شایان تحسین انجام داده و از نویسندگان و شعرای عالیقدر بشمار می رود(محمد مدرسی زنجانی، سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصرالدین توسی،ص66انتشارات امیرکبیرسال 1363،تهران).
از سال 661تا683 به وزارت هولاکو و اباقا و احمد تکودار اشغال داشته و در آخر فخرالدین قزوینی مستوفی نزدارغون خان سعایت نمود و او را به تهیه سم برای قتل باقاخان متهم کرد و ارغوان خان در چهارم شوال سال 683 او را در حوالی اهر بقتل رسانید و پس از اندک زمانی چهار پسر وی یحیی و فرج ا... و مسعود و اتابک نیز کشته شدند فقط یک پسرش ذکریا نام سالم ماند. شمس الدین ذوالسانین بوده و به زبان های فارسی و عربی هردو شعر می گفت عده بسیاری از شعرا او را مدح گفتاه اند از آن جمله سعدی شیرازی قصایدی چند در مدح وی سروده است. خواجه نصرالدین توسی رساله او صاف لاشراف را به نام وی نگاشته است غزل زیر از سروده اوست:
یـــــا تـــو از مــن وفـــا بیــامــوز یا تو زمن جفا بیــامــوزم
تـو زمن شرم و من زتو شوخی یــا بیــامــوز یــا بیــاموزم
تو چه دانی که چیست دلداری بــاش تا من تو را بیاموزم
بــا تــو چنـــدان وفــا کنم جـانا کین جهان را وفا بیاموزم
تـــرد شــوخــی زعــالمی ببرم گرز تو یک دغـا بیــامــوزم
بــه کدامین دعات خواهم یافت تـــا روم آن دعـا بیــامــوزم
پـــرده بــــردارم تـــا خــلائــق را ســوره والضحــی بیاموزم
حسن مروجی در کتاب تذکره سخنوران بیهق ص 372 می نویسد، هارون جوینی، فرزند خواجه شمس الدین محمد جوینی صاحب دیوان، رک مجمع الفصحا ج3، از اوست:
مـــــرد بــاید کــه دانــش آموزد تا ز هر کس شریفتر باشد
خاک بر فرق متمری که کاو را آلــت خــواجــگی پدر باشد
شرح کاملتر در تاریخ نیشابور آمده که مزید استحضار عینا نقل می شود(تاریخ نیشابور موید ثابتی.انتشارات انجمن آثار ملی «توضیح به جهت اثبات ارتباط فرهنگی نیشابور با جوین مطالب عینا آورده شده زیرا معتغدند جوین جزئی از نیشابور بوده است».):
شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی مدت 22 سال از طرف اباقاخان پسر هولاکو سمت وزارت داشت و برادرش عطاملک جوینی 24 سال فرمانروای بغداد و عراق عرب بود این هر دو برادر از قریه آزادوار جوین بودند، منتخب الدین بدیع اتابک رئیس دیوان رسائل سلطان سنجر خان بهاءالدین محمد جوینی بود،که در سال 644 از طرف امیر ارغوان بحکومت آذربایجان و گرجستان و روم منصوب بود.این شخص در سال 588 موقعیکه سلطان تکش خوارزم شاه در تعغیب آخرین پادشاه سلجوقی به ری می رفت و از قریه آزادوار عبور کرد بخدمت سلطان تکش رسید و از همان موقع مصدر امور واقع شد[به نقل از مقدمه تاریخ جهانگشای جوینی بقلم مرحوم علامه قزوینی] یک سال بعد از اینکه هولاکو بغداد را مسخر ساخت و مستقیم خلیفه عباسی را بقتل رسانید عطاملک جوینی را فرمانروای بغداد و عراق عرب و روم کرد و این در سال 657 بود و وزارت ممالک تابعه خود را به شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی تفویض نمود و حکومت ولایات عراق و اصفهان را به بهاءالدین محمد پسر شمس الدین محمد داد(به نقل از مقدمه علامه قزوینی در تاریخ جهانگشا جلد اول)در دوران حکمرانی هولاکو و اباقا آن در منتهای قدمت و شوکت بودند شرف الدین هرون پسر دیگر شمس الدین محمد صاحب دیوان که از فضلاء و دانشمندان عصر خود بود دختر احمد بن مستعصم خلیفه عباسی را به زنی گرفت و دختر علاءالدین عطاملک جوینی نیز زن ابوالمجامع ابراهیم بن شیخ سعد الدین حموی بود.
شمس الدین محمد و برادرش عطاملک جوینی بعداز چندین سال حکمرانی با اقتدار عاقبت مانند سایر وزراء پادشاهان مغول ساقط شدند و عطاملک جوینی بعد از حبس و مصادره اموال در بغداد وفات یافت و شمس الدین در نزدیکی اهر در سال 683 بفرمان ارغوان بقتل رسید شرف الدین هرون با سایر اولاد های جوینی نیز مقتول گردیدند و در اندک زمانی بکلی آثار آنها محو گردید. سخن سرای والامقام شیخ سعدی شیرازی را در مدح عطاملک و صاحب دیوان جوینی اشعار و قصایدی است که در دیوان او درج است- خواجه نصرالدین طوسی نیز کتاب او صاف الاشراف را بنام شمس الدین محمد صاحب دیوان تالیف کرده است،همام الدین تبریزی نیز قصیده ای باین مطلع:
خانه امروز بهشت است که رضوان اینجاست
وقت پروردن جان است که جانا اینجاست
این بیت شعر به نقل از دیوان همام الدین تبریزی که به اهتمام مولف این کتاب (تاریخ نیشابور- موید ثابتی در سال 1333در تهران به چاپ رسیده است)قطعه ذیل را شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی در روز های آخر عمر خود سروده است.
وقتی که داشتم دل و دینی چونم مردمان دائــم رعــایــت دل درویــش کــردمـــی
خــود بــد نـکردمـــی و اگـر کردمی بسهو خـود راز بــس مـلامت دل ریش کردمی
امروز روشنـــم شد کـانـــها کــه کرده ام با کس نکردمی همه با خویش کردمی
چــون دیدنی است باز بد و نیک در جهان ایکاش نیکی از همه کس بیش کردمی
رباعی ذیل را صاحب دیوان جوینی در رثاء مرگ پسرش بهاءالدین محمد که حاکم اصفهان بود ساخته است.
فــرزند محمــد ای فـلک هندویت بـــازار زمــانـه را بهــــا یــک مــویـت
تو پشت پدر بدی از آن پشت پدر خم گشت چو ابروی بتان بی رویت
غزل ذیل منسوب است به شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی و بطوری که ملاحضه می شود یک مصراع آن را خواجه حافظ شیرازی در مطلع یکی از غزل های خود تضمین نموده است.در مجله یادرگار شماره 8صفحه 61مرحوم علامه قزوینی این غزل را از کتاب نفایس الفنون نقل کرده که متعلق به اینجانب (موید ثابتی) است نیز این غزل درج شده بدون اینکه نام گوینده آن نوشتهباشد.کتاب نفایس الفنون تالیف محودبن محمود آملی است که آن را بنام شاه ابوالاسحق بن محمود شاه در حدود سال 750 هجری تالیف نموده است:
کلبــه احــزان شــــود روزی غـــــم مـــخـور بشکفد گلهای وصل از خار هجران غم مخور
گــرچــه گـردون از بد دوران دون سر گشته آیـد ایــن سـر گشتگی روزی بپایان غم مخور
درخم چوگان او چون گوی سر گردان مباش هســت در هـر حــال ایـزد کارگردان غم مخور
هــر غمــی را شـادی دروی بود دل شاددار هیچ دردی نیست کورانیست درمان غم مخور
بی سحر هرگز نمــاند شـام بی تابی مکن هرچه دشوار است گردد روزی آسان غم مخور
قناتی نیز بنام قنات صاحبیه وجود داشته است که از مستحد ثات صاحب دیوان جوینی بوده است. شاعر معروف سید حسین غزنوی الدین محمدبن حسین مشهور به اشرف که در سال 565 در قریه آزادوار وفات یافت مدفنش در همین قریه است.قبر وی دارای بقعه و بارگاهی نسبتا عالی بوده که فعلا در حال ویرانیست(از آثار تاریخی که مرحوم ثابتی کتاب تاریخ نیشابور را نوشته دوبار بنای مذکور استحکام بخشی و مرمت حفاظتی شده است).
مردم از اطراف به زیارت قبر او می آیند.وی بمناسبت سیادت در زمان حیات خود نیز مورد اعتقاد مردم بوده است و به او ارادت می ورزیده اند.سیدحسن غزنوی در زمان مسعود بن ابراهیم پادشاه غزنوی و بهرامشاه بوده و به عراق سفر کرده در موقع مراجعت به خراسان مدتی در این قصبه که مرکز جوین بوده است اقامت داشته و در همانجا وفات یافته است این بقعه وبارگاه دلیل احترام و اعتقادیست که مردم در آن زمان به این شاعر خوش بیان داشته اند(نقل به مظمون تاریخ نیشابور تالیف موید ثابتی،به دلیل پاس داشت میراث مکتوب مطالب عینا نقل گردید).
كسي كه به خودش احترام نگذارد، نبايد اميد داشته باشد كه ديگران، وي را ارجمند شمارند