سبک زندگی و مشاوره خانواده رایگان عطاملک
  • شبکه اجتماعی ویترین
  • مشاوره خانواده
  • معجون عشق
  • عضویت طلایی
    • ورود
    • ثبت نام
    ورود
    نام کاربری:
    گذرواژه‌: گذرواژه‌تان را فراموش کرده‌اید؟
     
    یا توسط حساب کاربریتان در شبکه های اجتماعی وارد شود
  • ورود
  • ثبت نام
ورود
نام کاربری:
گذرواژه‌: گذرواژه‌تان را فراموش کرده‌اید؟
 
یا توسط حساب کاربریتان در شبکه های اجتماعی وارد شود
توسط حساب کاربریتان در شبکه های اجتماعی متصل شوید

سبک زندگی و مشاوره خانواده رایگان عطاملک › حیات طیبه › هنر › کتاب | رمان | ادبیات v
« قبلی 1 … 20 21 22 23 24 … 29 بعدی »
› مادر رفت....

آخرین مطالب ارسالی
آمار انجمن
آخرين ارسال ها
موضوع نويسنده آخرين ارسال کننده انجمن
  [ مشاوره فردی]  ] مشکل مالی PmMaryam ملایجردی مشاوره خانواده و ازدواج
  [ همسرداری ]   ناسازگاری با همسر Mrs amini ADMIN مشاوره خانواده و ازدواج
  [ مشاوره فردی]  ] رابطه با خانواده همسر مریم نص ملایجردی مشاوره خانواده و ازدواج
  [عشق و ازدواج]  برای قرار حضوری و رابطه دو دل ... Sara1402 محمدی پور مشاوره خانواده و ازدواج
  [ مشاوره فردی]  ] چگونه از مشاوره رایگان است... Samyar_Taghdiri ADMIN مشاوره خانواده و ازدواج
  [ همسرداری ]   ناسازگاری با همسر Mrs amini ADMIN مشاوره خانواده و ازدواج
  [ مشاوره فردی]  ] اضطراب و استرس سارااا ملایجردی مشاوره خانواده و ازدواج
برترین امتیاز گیرندگان
ADMIN 25959
رمان 6198
Foplips00 3973
~~sara~~ 2495
مشاورانه 2481
*Ertebat* 1299
sarah 1283
محمدی پور 1165
برترين ارسال کنندگان
ADMIN 9457
Foplips00 1984
رمان 1571
kabootar 1216
مشاورانه 751
~~sara~~ 563
narges 414
sarah 274

افشای تله جمعیت! | دانلود شبکه اجتماعی ویترین | دانلود سخنرانی‌های رائفی پور | کتاب صوتی لهوف
Your browser does not support the audio element.

امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 82 رأی - میانگین امتیازات: 2.6
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حالت‌های نمایش موضوع

مادر رفت....

dayana آفلاین
عضو حرفه ای
***
امتیاز: -163
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۰
محل سکونت: خوزستان
اعتبار: 122
میزان اخطار: 0%
سپاس ها 19
سپاس شده 50 بار در 45 ارسال
#1
۱۳۹۱-۲-۱، ۰۶:۰۱ عصر
می دانم که بودی و دیدی ... کنارم...
نشسته بودی به نظاره،شاید هم برای تبریک آمده بودی.
نوبت به اتاق رسید،
همان اتاق کنج خانه،همان جا که وقتی دلم هوایت را می کرد آنجا می شد مأمن دل تنگی هایم.
کیف لباس ها را برداشتم،کمدت را باز کردم و مشامم پر شد از عطرشان...
.

دو سالش بود که تو دیگر نیامدی . آن موقع ها وقتی از راه می رسیدی آنقدر بیقراری می کرد که ناچار با همان حال میهمان آغوشت می کردی اش. آرام می شد با وجود آرام بخش تو. می خندید و می خواست هر چه را از صبح دیده و شنیده با همان زبان نیمه باز کودکی اش برایت باز گو کند...
"و چه زیبا بلبل آواز خوان در آغوش گل نغمه ی "بابا" سر میداد"
بابا!
تو که رفتی قد کشید و بزرگ شد و هر روز اشتیاقش برای دیدن گل بیشتر. انگار هوس آواز خوانی کرده باشد "بلبلت"...
و سال هایش گذشت با اشک هایی که که برایت می ریخت.
حالا نیستی ببینی خواهرم را ، دخترت را ، همان کودک دو ساله ی دیروز را...
یعنی هستی ، می بینی،... اما...
نمی دانم چطور بگویم بابا... می دانی! می ترسم زیاد ذوق زده شوی!
به جمع ما یک "خانم دکتر"اضافه شده. سحرت را میگویم بابا
ذوق کردی؟!
جایت حسابی خالیست. و شاید، نه ، بیشتر از همیشه، محسوس تر از همیشه!

او چشمانش را بست و چشمان من خیس شد. نتوانسته بود صفحه ی مانیتور را نگاه کند،شاید می ترسید از اینکه خلاف خواسته ی تو باشد. اما نشد! خواسته ات اجابت شد. و دخترت ... بلبلت شد همان که دوست داشتی...
.
حالا مامان دارد می رود با سحر، می گوید پدر که نیست ، باید خودم باشم ، بروم ، حامی شوم...

مادر دارد می رود با سحر... و من باید لباس های تو را بیرون بیاورم از همان کمد چوبی قدیمی که انسی عجیب با لباس های تو و با تو دارد... باید آنها را به صورت بچسبانم، در اغوش بگیرم و روانه ی خانه ی جدید،تا با سحر باشی ... با همان دردانه ی دو ساله ات...
همه امده اند... و من نشسته ام و لباس هایت در آغوشم... انگار شکستن بغض هایم صدایشان کرده ...
اشک هایم...
صدایشان خانه را پر کرده...
زندگی مثل یک دیکته است. مینویسیم و پاک می کنیم غافل از روزی که میگن برگه ها بالا
پاسخ
ارسال‌ها اعتباردهی
پاسخ اخطار
 سپاس شده توسط غزل ، اوا
غزل آفلاین
عضو جدید
*
امتیاز: 0
تاریخ عضویت: فروردين ۱۳۹۱
محل سکونت: دنیا
اعتبار: 0
میزان اخطار: 0%
سپاس ها 11
سپاس شده 0 بار در 0 ارسال
#2
۱۳۹۱-۲-۱، ۰۶:۱۹ عصر
خیلی قشنگواحساسی بود دایانا
پاسخ
ارسال‌ها اعتباردهی
پاسخ اخطار
 سپاس شده توسط
Gharibe
مهمان
امتیاز: 0
 
سپاس ها
سپاس شده بار در ارسال
#3
۱۳۹۱-۲-۸، ۰۶:۲۳ صبح
مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــادر...
خيلي احساسي بود
البته ارزش اين نوشته بيش از اين اعتبار هست
تقديم شما
:atamalek (17):
پاسخ
پاسخ
 سپاس شده توسط dayana
اوا آفلاین
عضو جدید
*
امتیاز: -23
تاریخ عضویت: فروردين ۱۳۹۱
محل سکونت: انزلی
اعتبار: 9
میزان اخطار: 0%
سپاس ها 45
سپاس شده 7 بار در 7 ارسال
#4
۱۳۹۱-۲-۸، ۰۳:۴۶ عصر
دایانا جان خیلی قشنگ بود اینم اعتبارت قابل نداره.Atamalek (2)
ان کس که بای تیرک چوبی اب میریزد دیوانه نیست او باغبانی است امیدوار
پاسخ
ارسال‌ها اعتباردهی
پاسخ اخطار
 سپاس شده توسط dayana
dayana آفلاین
عضو حرفه ای
***
امتیاز: -163
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۰
محل سکونت: خوزستان
اعتبار: 122
میزان اخطار: 0%
سپاس ها 19
سپاس شده 50 بار در 45 ارسال
#5
۱۳۹۱-۲-۸، ۰۵:۴۱ عصر
امین جان و اوای عزیزم بابت اعتبار خیلی ممنون منم این مطلبو خیلی دوست دارم حتی اشکمم دراومد وقت خوندنش
زندگی مثل یک دیکته است. مینویسیم و پاک می کنیم غافل از روزی که میگن برگه ها بالا
پاسخ
ارسال‌ها اعتباردهی
پاسخ اخطار
 سپاس شده توسط
Gharibe
مهمان
امتیاز: 0
 
سپاس ها
سپاس شده بار در ارسال
#6
۱۳۹۱-۵-۸، ۰۷:۰۸ عصر
مــــــــــــــــــــــادر

اگه عاشق مادرتون باشین که همه هستیم با اومدن نام مادر به زبانمون بدنمون می لرزه و موهای بدنمون سیخ
می شن
پاسخ
پاسخ
 سپاس شده توسط
« قدیمی‌تر | جدیدتر »


موضوعات مرتبط با این موضوع…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  مهر مادر عشق پدر (ساسان کوچکی) roofiya 0 863 ۱۳۹۴-۶-۱۶، ۱۲:۴۴ عصر
آخرین ارسال: roofiya
fjump منزلت مادر ~~sara~~ 0 792 ۱۳۹۲-۲-۱۲، ۱۲:۰۶ صبح
آخرین ارسال: ~~sara~~
  مادر شهيد روزت مبارك ~~sara~~ 0 1,073 ۱۳۹۲-۲-۱۱، ۱۱:۴۴ عصر
آخرین ارسال: ~~sara~~
  دعاي مادر ~~sara~~ 0 760 ۱۳۹۱-۱۱-۲۵، ۰۱:۵۹ صبح
آخرین ارسال: ~~sara~~
Heart مادر ~~sara~~ 0 1,256 ۱۳۹۱-۱۱-۱۶، ۱۲:۴۵ صبح
آخرین ارسال: ~~sara~~
Heart مادر من فقط یك چشم داشت ! ~~sara~~ 0 766 ۱۳۹۱-۱۱-۷، ۰۱:۲۸ صبح
آخرین ارسال: ~~sara~~
  کتاب دا (مادر) ADMIN 1 1,950 ۱۳۹۰-۱۲-۱۵، ۰۱:۱۰ عصر
آخرین ارسال: علی کردی

  • مشاهده‌ی نسخه‌ی قابل چاپ


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
  • صفحه‌ی تماس
  • بازگشت به بالا
  • بایگانی
  • امتیازات کاربران
قدرت گرفته ازMyBB و پارسی شده توسط MyBBIran.com
طراحی شده توسط Rooloo | ترجمه و طراحی مجدد توسط ParsanIT.ir

برو بالا
حالت خطی
حالت موضوعی