۱۴۰۰-۷-۲۰، ۱۱:۱۳ صبح
کچل کردن به یاد دوران کودکی@
سال ها بود که موهای سرم رو بلند نگه داشته بودم : موهام تاب دار هستن و تو هم می رن . حس خوبی داشتم وقتی که سرم رو تکون می دادم و بازی موهام رو جلوی چشمام می دیدم . بیست سالی از آخرین باری که سرم رو تراشیده بودم می گذشت و تقریبا حس خاص سرتراشیدن رو فراموش کرده بودم .
تابستون گرمی بود و من برای کاری رفته بودم گرگان . سه چهار روزی اونجا بودم هوا خیلی گرم بود و موهام خیلی اذیتم می کردن . بدبخنانه آب اون محله ای که مهمانسرای ما اونجا بود همه ش قطع می شد . موهام بدجوری به هم پیچیده بودن و کلافه می کردن . پوست سرم حسابی می خارید و آرامش رو ازم گرفته بود . سر کوجه مهمانسرا یه سلمانی بود . نزدیک غروب بود که از مقابل مغازه سلمونی رد می شدم که دیدم آقای سلمونی داره با موزر موهای سر یه پسر جوون رو می تراشه . یه لحظه واسادم و سر پسره رو نگاه کردم موهاش تند و تند از روی سرش پایین می افتاد و سفیدی پشت سرش پیدا می شد . یه دفعه حس خاصی تو وجودم پیدا شد و به یاد سال های نوجوونی خودم افتادم که من هم مثل اون پسر روی صندلی آرایشگاه می نشستم . به یاد سردی آهن ماشین سرتراشی افتادم که روی سرم حرکت می کرد ....
تصمیم خودم رو گرفتم . می خواستم من هم سرم رو بتراشم اما بس که موهام کثیف و تو هم رفته بودن که مطمئن بودم آقای سلمونی غرغر می کنه . همون شب برگشتم تهران . حدود ساعت دو صبح بود که رسیدم تهران . یه سره رفتم تو حموم و سرم رو گرفتم زیر دوش . موهام عجیب تو هم رفته بودن . یه مقدار شامپو ریختم روی سرم و سعی کردم انگشتم رو توی موهام حرکت بدم . بعد این که موهام حسابی کف کردن ژیلت رو برداشتم و از بالا به پایین کشیدم روی سمت راست سرم . تیغه ژیلت نو بود و خیلی خوب موها رو از ته تراشید . تو آینه به سفیدی پوست سرم نگاه کردم و لذت بردم . اون طرف سرم رو هم ژیلت کشیدم . حس خیلی خوبی اومد تو وجودم . شیر آب رو بستم و تیغه ژیلت رو کشیم روی سرم . صدای قشنگی داشت . موهام پایین می ریخت و من دچار حس عجیبی شده بودم : حسی شبیه بی وزنی یا شادی وقت سکس ....
تموم موهای سرم رو در جهت خوابشون تیغ کشیدم و بعد تیغه ژیلت رو عوض کردم و در جهت خلاف روییدن موها روی پوست سرم کشیدم . کله م حسابی صاف شده بود : صاف صاف . یاد سینوهه افتادم که از خانم هایی گفته بود که موهای سرشون رو می تراشیدن و آقایونی که از دست کشیدن به سر صیقلی شده اون ها لذت می بردن ...
من هم دست خیسم را روی پوست سرم دست کشیدم و حسابی لذت بردم . از اون صبح تا الان هر دو روز یه بار سرم رو می تراشم ...
سال ها بود که موهای سرم رو بلند نگه داشته بودم : موهام تاب دار هستن و تو هم می رن . حس خوبی داشتم وقتی که سرم رو تکون می دادم و بازی موهام رو جلوی چشمام می دیدم . بیست سالی از آخرین باری که سرم رو تراشیده بودم می گذشت و تقریبا حس خاص سرتراشیدن رو فراموش کرده بودم .
تابستون گرمی بود و من برای کاری رفته بودم گرگان . سه چهار روزی اونجا بودم هوا خیلی گرم بود و موهام خیلی اذیتم می کردن . بدبخنانه آب اون محله ای که مهمانسرای ما اونجا بود همه ش قطع می شد . موهام بدجوری به هم پیچیده بودن و کلافه می کردن . پوست سرم حسابی می خارید و آرامش رو ازم گرفته بود . سر کوجه مهمانسرا یه سلمانی بود . نزدیک غروب بود که از مقابل مغازه سلمونی رد می شدم که دیدم آقای سلمونی داره با موزر موهای سر یه پسر جوون رو می تراشه . یه لحظه واسادم و سر پسره رو نگاه کردم موهاش تند و تند از روی سرش پایین می افتاد و سفیدی پشت سرش پیدا می شد . یه دفعه حس خاصی تو وجودم پیدا شد و به یاد سال های نوجوونی خودم افتادم که من هم مثل اون پسر روی صندلی آرایشگاه می نشستم . به یاد سردی آهن ماشین سرتراشی افتادم که روی سرم حرکت می کرد ....
تصمیم خودم رو گرفتم . می خواستم من هم سرم رو بتراشم اما بس که موهام کثیف و تو هم رفته بودن که مطمئن بودم آقای سلمونی غرغر می کنه . همون شب برگشتم تهران . حدود ساعت دو صبح بود که رسیدم تهران . یه سره رفتم تو حموم و سرم رو گرفتم زیر دوش . موهام عجیب تو هم رفته بودن . یه مقدار شامپو ریختم روی سرم و سعی کردم انگشتم رو توی موهام حرکت بدم . بعد این که موهام حسابی کف کردن ژیلت رو برداشتم و از بالا به پایین کشیدم روی سمت راست سرم . تیغه ژیلت نو بود و خیلی خوب موها رو از ته تراشید . تو آینه به سفیدی پوست سرم نگاه کردم و لذت بردم . اون طرف سرم رو هم ژیلت کشیدم . حس خیلی خوبی اومد تو وجودم . شیر آب رو بستم و تیغه ژیلت رو کشیم روی سرم . صدای قشنگی داشت . موهام پایین می ریخت و من دچار حس عجیبی شده بودم : حسی شبیه بی وزنی یا شادی وقت سکس ....
تموم موهای سرم رو در جهت خوابشون تیغ کشیدم و بعد تیغه ژیلت رو عوض کردم و در جهت خلاف روییدن موها روی پوست سرم کشیدم . کله م حسابی صاف شده بود : صاف صاف . یاد سینوهه افتادم که از خانم هایی گفته بود که موهای سرشون رو می تراشیدن و آقایونی که از دست کشیدن به سر صیقلی شده اون ها لذت می بردن ...
من هم دست خیسم را روی پوست سرم دست کشیدم و حسابی لذت بردم . از اون صبح تا الان هر دو روز یه بار سرم رو می تراشم ...