۱۳۹۹-۳-۳۰، ۰۱:۱۴ عصر
مقام رهبری حقوقشان از کجاست؟آیا صحیح است که بخشی از پول های بیت المال یا دولت و..به حساب دفتر ایشان ریخته می شود؟پسران و دختران و خانم رهبر انقلاب چه کاره هستند و چگونه زندگی می کنند؟
پاسخ از مشاوره و پاسخگویی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها(www.porseman.org):
در قوانین کشور , موضوع حقوق ماهیانه برای رهبری مطرح نشده است هر چند مقام معظم رهبری بر اساس وظیفه و مسئولیتی که بر عهده دارند , می توانند از حقوق دولتی استفاده نمایند , ولی ایشان تلاش دارند تا حد امکان از حقوق دولتی که مربوط به بیت المال است استفاده نکنند و این در راستای سیره امامان معصوم علیهم السلام است که از بیت المال استفاده نمی کردند. از این رو ایشان تمایلی به استفاده از حقوق دولتی و بیت المال ندارند و زندگی ایشان از راه نذوراتی که برای ایشان می شود اداره می شود .حجت الاسلام و المسلمین احمد مروی، معاون ارتباطات حوزه ای دفتر مقام معظم رهبری به عنوان یکی از افرادی که مستقیما با شخص مقام معظم رهبری در ارتباط می باشد و از نزدیک با جزئیات زندگی معظم له آشنا می باشد در مصاحبه ای که با ویژه نامه روزنامه جام جم با عنوان تداوم آفتاب داشتند در زمینه نحوه امرار معاش رهبر معظم انقلاب اظهار داشتند : « اداره زندگی ایشان عمدتاً یعنی آن قدر که من اطلاع دارم که تا حدی دقیق است بیشتر از نذوراتی است که مردم در مورد حضرت آقا انجام می دهند. نذورات می آید. برای امام هم (رضوان الله تعالی علیه) خیلی نذورات می رفت. برای حضرت آقا هم نذورات زیاد می آید که نذر شخصی آقا می کنند که آقا، زندگی شان عمدتاً از همین نذورات اداره می شود و از بیت المال و از دفتر استفاده نمی کنند. از وجوهات که اصلاً هیچ استفاده نمی کنند. عمدتاً همین نذورات است. »
(ویژه نامه تداوم آفتاب روزنامه جام جم شنبه 17 اسفند 1387به نقل از سایت اطلاع رسانی جام جم آنلاین) اما در مورد واریز مواردی همانند درصدی از سود فروش ایران خودرو به حساب شخصی رهبری، دفتر مقام معظم رهبری با تکذیب شایعه فوق که مربوط به سالهای قبل است تصریح می کند «صریحا اعلام می شود این شایعه دروغ محض بوده و تا کنون هیچ وجهی از هیچ یک از کالا های تولیدی و وارداتی توسط این دفتر گرفته نشده است» و با توصیه به مسئولان برای اطلاع رسانی صحیح و شفاف به مردم در رابطه با ساز و کار قیمت گذاری ها، تأکید می نماید.( روزنامه خراسان، 24/4/82) و به علاوه وزیر صنایع و وزیر اطلاعات وقت نیز چنین خبری را شایعه و بی اساس دانسته اند.که این خود بهترین و معتبرترین دلیل بر عدم صحت و واهی بودن چنین موضوعی است. در ارتباط با فرزندان ایشان می توان به نکات ذیل اشاره نمود: مقام معظم رهبری( دام ظله العالی ) دارای 6 فرزند - 4 پسر و 2 دختر - هستند. چهار پسر ایشان همه طلبه و تحصیل کرده حوزه بوده و معمم می باشند و به کارهای تحقیقی , پژوهشی و تبلیغی مشغول می باشند و با توجه به مخالفت و منع جدی مقام معظم رهبری هیچ گونه شغل یا کار اجرایی ندارند. و به صورت ساده و در سطح پایین اقشار جامعه زندگی می کنند. به صورت کلی بنای مقام معظم رهبری( دام ظله العالی ) بر این بوده و هست که فرزندانشان به هیچ وجه پستی را نپذیرند. علاوه بر این ایشان همیشه توجه دارند که هیچ یک از منسوبین از بابت ارتباطی که با ایشان دارند، برخورداری خاصی پیدا نکنند. نکته دیگر اینکه که فرزندان رهبر انقلاب ( دام ظله العالی ) هیچ مسئولیت رسمی ندارندآنها در بیت رهبری هم مسئولیتی به صورت رسمی به عهده ندارند . البته ممکن است در برخی از امور در بیت کمک نمایند. پسران مقام رهبری عبارتند از: سید مصطفی خامنه ای فرزند بزرگ مقام معظم رهبری( دام ظله العالی ) با دختر مرحوم آیت الله خوشوقت (ره)از روحانیان تهران ازدواج کرده است . سید مجتبی خامنه ای فرزند دیگرمقام معظم رهبری( دام ظله العالی ) هستند که با دختر دکتر غلامعلی حدادعادل ازدواج کرده است. سید مسعود خامنه ای فرزند دیگر ایشان است که با دختر آیت الله خرازی از مدرسین حوزه علمیه قم ازدواج کرده است. سید میثم خامنه ای، کوچکترین پسر رهبر انقلاب ( دام ظله العالی ) است که ایشان هم ازدواج کرده اند . در همین رابطه به بخش هایی از مصاحبه ی حجه الاسلام مروی – معاون ارتباطات حوزوی دفتر رهبر معظم انقلاب – که با موضوع زندگی شخصی و سلوک حکومتی رهبر معظم انقلاب انجام شده است - ، اشاره می نماییم: «ایشان چهار پسر دارند که هرچهار نفر طلبه و معمم هستند و حقیقتا هم خوب درس می خوانند. من با اینها مانوسم، نشست داریم ... یک بار ندیده ام که اینها راجع به پولی ، امکاناتی و چیزهای از این قبیل صحبت کنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یک فرد معمولی است. این خیلی ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد و هیچ اقبالی به آن نشان داده نشود. این خیلی ارزشمند است ... فرزندانشان بیشتر همین مسایل درس و بحث برایشان مطرح است ... و این که آنها برای خودشان دنبال آینده ای باشند ، زندگی، مال، منال، پول، پس انداز اصلا وجود ندارد . اگر بود ، من مطلع می شدم چون خیلی با اینها مانوسم. من چنین چیزی واقعا در اینها ندیده ام. آقا مصطفی آقازاده بزرگ آقا همان سال اول ازدواجشان که طلبه ی قم بودند ، الان هم قم هستند، خانه ای اجاره کرده بودند و مستاجر بودند – الان هم مستاجرند – ما را یکروز برای ناهای دعوت کردند... یکسال از ازدواجشان نگذشته بود ... من واقعا تعجب کردم که آیا این خانه، خانه یک تازه داماد است؟! ... من واقعا توی خانه اینها همان زرق و برق معمولی یک تازه داماد و یک تازه عروس را ندیدم . بسیار زندگی معمولی ؛ دو تا فرش ماشینی شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موکت بود و دو سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی ، نه زرق و برقی. ... و هیچ کدام از آقازاده ها در دفتر مسوولیتی ندارند. فقط در نشر آثار همکاری دارندو الا هیچ کدامشان مسوولیتی ندارند. جایی هم مشغول نیستند. ممحض در درس و کار طلبگی می باشند. درس میخوانند و انصافا درسشان هم خیلی خوب است . خیلی خوب پیشرفت کرده اند.»( تداوم آفتاب، نگاهی نو به شخصیت حضرت آیت الله خامنه ای ، به کوشش جمعی از نویسندگان، ص 22 – 56 ، انتشارات جام جم) همانگونه که اشاره شد پسر دوم رهبر معظم انقلاب یعنی سید مجتبی خامنه ای با دختر آقای دکتر حداد عادل ازدواج نموده اند . دکتر حداد عادل ماجرای این ازدواج را اینگونه توضیح داده اند : «سال 77، خانمی به خانه ما زنگ زده بود و گفته بود که می خواهیم برای خواستگاری خدمت برسیم. خانم ما گفته بود دختر ما در حال حاضر سال چهارم دبیرستان است و می خواهد ادامه تحصیل دهد. ایشان دوباره پرسیده بودند اگر امکان دارد ما بیاییم دخترخانم را ببینیم تا بعد. اما خانم ما قبول نکرده بودند. بعد خانم ما از ایشان پرسیده بودند اصلاً شما خودتان را معرفی کنید. و ایشان هم گفته بودند؛ من خانم رهبر انقلاب هستم. خانم ما از هول و هراس دوباره سلام علیک کرده بود و گفته بود؛ «ما تا حالا به همه پاسخ رد داده ایم. اما شما صبر کنید با آقای دکتر صحبت کنم، بعد شما را خبر می کنم.» آن زمان خانم من مدیر دبیرستان هدایت بود . بعد از صحبت با من قرار بر این شد که آنها بیایند و دخترمان را در مدرسه ببینند که هم دخترمان متوجه نشود و هم اینکه اگر آنها نپسندیدند، لطمه یی به دختر ما نخورد. طبق هماهنگی قبلی، خانم آقا آمدند و در دفتر مدرسه او را دیدند و رفتند. چند روز گذشت و من برای کاری خدمت آقا رفتم. آقا فرمودند؛ «خانم استخاره کرده اند، جوابش خوب نبوده است .» یک سال از این قضیه گذشت. مجدداً خانواده آقا تماس گرفتند و گفتند ما می خواهیم برای خواستگاری بیاییم. خانم بنده پرسیده بودند چطور تصمیم تان عوض شده؟ آقا گفته بودند؛ «خانم ما به استخاره خیلی اعتقاد دارد و دفعه اول چون خوب نیامده بود، منصرف شدند.» و خانم آقا هم گفته بودند؛ «چون دخترتان دختر محجبه، فرهیخته و خوبی است، دوباره استخاره کردم که خوب آمد و اگر اجازه بدهید، بیاییم .»آن زمان دخترمان دیپلم گرفته بود و کنکور هم شرکت کرده بود. پس از مقدمات کار، یک روز پسر آقا و مادرش با یک قواره پارچه به عنوان هدیه برای عروس آمدند و صحبت کردیم و پس از رفتن آقا مجتبی، نظر دخترم را پرسیدم، ایشان موافق بودند . بعد از چند روز خدمت آقا رفتیم. آقا فرمودند؛ «آقای دکتر، داریم خویش و قوم می شویم.» گفتم؛ «چطور؟» گفتند؛ «خانواده آمدند و پسندیدند و در گفت وگو هم به نتیجه کامل رسیده اند، نظر شما چیست؟» گفتم؛ «آقا، اختیار ما دست شماست .» آقا فرمودند؛ «نه، شما، دکتر و استاد دانشگاهید و خانم تان هم همین طور. وضع زندگی شما مناسب است، اما زندگی من این طور نیست. اگر بخواهم تمام زندگی ام را بار کنم، غیر از کتاب هایم یک وانت بار می شود. اینجا هم دو اتاق اندرون و یک اتاق بیرونی است که آقایان و مسوولان در آنجا با من دیدار می کنند. من پول ندارم خانه بخرم. خانه یی اجاره کرده ایم که یک طبقه مصطفی و یک طبقه هم مجتبی زندگی می کنند. شما با دخترت صحبت کن که خیال نکند حالا که عروس رهبر می شود، چیزهایی در ذهنش باشد. ما این طور زندگی می کنیم. اما شما زندگی نسبتاً خوبی دارید. حالا اگر ایشان بخواهد وارد این زندگی شود، کمی مشکل است. مجتبی معمم هم نیست. می خواهد قم برود و درس بخواند و روحانی شود. همه اینها را به او بگو بداند .» من هم به دخترم گفتم و ایشان هم قبول کرد. آقا در زمان قبل از رئیس جمهوری شان، در جنوب تهران خانه یی داشتند که آن را اجاره داده اند و خرج زندگی شان را از آن درمی آورند؛ ایشان حقوق رهبری نمی گیرند و از وجوهات هم استفاده نمی کنند . هنگام صحبت در مورد مراسم عقد و مهریه و ... آقا فرمودند؛«در مورد مهریه، اختیار با دختر شماست. ولی من برای مردم خطبه عقد می خوانم، سنت من این بوده که بیشتر از 14 سکه عقد نخوانم و تا حالا هم نخوانده ام، اگر بخواهید، می توانید بیشتر از 14 سکه مهریه معین کنید، ولی شخص دیگری خطبه عقد را بخواند. از نظر من اشکالی ندارد. چون تا حالا بیش از 14 سکه برای مردم عقد نخوانده ام، برای عروسم هم نمی خوانم .» من گفتم؛ «آقا، این طور که نمی شود. من با مادرش صحبت می کنم، فکر نمی کنم مخالفتی داشته باشد.» در مورد مراسم عقد هم گفتند؛ «می توانید در تالار بگیرید، ولی من نمی توانم شرکت کنم.» گفتم؛« آقا هر طور شما صلاح بدانید.» فرمودند؛ «می خواهید این دو تا اتاق اندرونی و یک اتاق بیرونی را با هم حساب کنید. هر چند نفر جا می شوند، نصف می کنیم؛ نصف از خانواده ما و نصف از خانواده شما را دعوت می کنیم.» ما حساب کردیم و دیدیم بیشتر از 150 ، 200 نفر جا نمی شوند. ما حتی اقوام درجه اول مان را هم نمی توانستیم دعوت کنیم، اما قبول کردیم . آقا غیر از فامیل، آقای خاتمی، آقای هاشمی و آقای ناطق و روسای سه قوه و دکتر حبیبی را دعوت فرمودند. یک نوع غذا هم درست کردیم. قبل از اینها صحبت خرید بازار شد. پسر آقا گفت؛ «من نه انگشتر می خواهم و نه ساعت و نه چیز دیگری.» آقا گفتند؛ «خوب نیست.» من هم گفتم؛ «حداقل یک حلقه بگیرند.» اما آقا فرمودند؛ «من یک انگشتر عقیق دارم که یکی برای من هدیه آورده، اگر دخترتان قبول می کند، من آن را به ایشان هدیه می دهم و ایشان هم به عنوان حلقه، به مجتبی هدیه دهد.» قبول کردیم و انگشتر را گرفتیم و بعد به آقا مجتبی دادیم. کمی بزرگ بود. به یک انگشترسازی بردیم تا کوچکش کند و خرجش 600 تومان شد. خلاصه خرج حلقه داماد 600 تومان شد . به آقا گفتیم در همه این مسائل احتیاط کردیم، دیگر لباس عروس را به ما بسپارید و آقا هم فرمودند؛ «آن را طبق متعارف حساب کنید.» در همان ایام، ما خودمان برای پسرمان عروسی می گرفتیم و یک لباس عروس برای عروس مان سفارش داده بودیم بدوزند .خلاصه قبل از اینکه عروس مان استفاده کند، همان شب دخترمان استفاده کرد. بعد آقا گفتند؛ «من یک فرش ماشینی می دهم، شما هم یک فرش بدهید.» و به این ترتیب مراسم برگزار شد. برای عروسی هم دو پیکان از اقوام ما و دو پیکان هم از اقوام آقا آمده بودند. مراسم در خانه ما تا ساعت یک طول کشید. خانواده آقا آمده بودند که عروس را ببرند، البته آقا ظاهراً کاری داشتند و نیامده بودند. اما وقتی عروس را به خانه آوردیم، دیدیم آقا هنوز بیدار نشسته اند و منتظرند عروس را بیاورند . فرمودند؛ «من اخلاقاً وظیفه خود می دانم برای اولین بار که عروس مان قدم به خانه ما می گذارد، من هم بدرقه اش کنم و به اصطلاح خوشامد بگویم .» ما خیلی تعجب کرده بودیم و فکر نمی کردیم آقا تا آن ساعت شب بیدار باشند، حتی آقا آن شب هم غذا نخورده بودند. چون خانواده آقا سرشان شلوغ بود، به آقا غذا نداده بودند. آقا گفتند؛ «دکتر، امشب شام هم نداشتیم، من به یکی از پاسدارها گفتم شما چیزی خوردنی دارید؟ آنها گفتند که غیر از کمی نان چیز دیگری نداریم. گفتم؛ همان را بیاورید، می خوریم .» بعد هم که عروس وارد شد، آقا چند دقیقه یی برایشان در مورد تفاهم در زندگی و شرایط و اهمیت زندگی زناشویی صحبت کردند و تا پای در خانه، عروس را بدرقه کردند و خوشامد گفتند. رعایت آداب حتی تا چنین جایگاهی چقدر ارزش دارد. اینها از برکت انقلاب اسلامی و خون شهداست. ایشان دستور دادند حتی از ریزترین وسایل دفتر استفاده نشود، چون مال بیت المال است. حتی اگر مشکل وسیله نقلیه هم پیش آمد، اجازه ندارند از وسایل دفتر استفاده کنند .» ( مندرج در سایت تابناک، به آدرس اینترنتیhttp://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=73877) در پایان ضمن تشکر از مکاتبه ی شما با این مرکز، منتظر سوالات بعدی شما هستیم. برای آشنایی بیشتر درباره ی سلوک شخصی، اجتماعی، و حکومتی و سیاسی رهبر معظم انقلاب به منابع زیر مراجعه نمایید: تداوم آفتاب، نگاهی نو به شخصیت حضرت آیت الله خامنه ای ، به کوشش جمعی از نویسندگان، انتشارات جام جم، 1389 زندگینامه مقام معظم رهبری، تهران: انتشارات مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1379 قصه آفتاب، انتشارات مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1381 پرتوی از خورشید، علی شیرازی، بوستان کتاب قم، 1381
پاسخ از مشاوره و پاسخگویی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها(www.porseman.org):
در قوانین کشور , موضوع حقوق ماهیانه برای رهبری مطرح نشده است هر چند مقام معظم رهبری بر اساس وظیفه و مسئولیتی که بر عهده دارند , می توانند از حقوق دولتی استفاده نمایند , ولی ایشان تلاش دارند تا حد امکان از حقوق دولتی که مربوط به بیت المال است استفاده نکنند و این در راستای سیره امامان معصوم علیهم السلام است که از بیت المال استفاده نمی کردند. از این رو ایشان تمایلی به استفاده از حقوق دولتی و بیت المال ندارند و زندگی ایشان از راه نذوراتی که برای ایشان می شود اداره می شود .حجت الاسلام و المسلمین احمد مروی، معاون ارتباطات حوزه ای دفتر مقام معظم رهبری به عنوان یکی از افرادی که مستقیما با شخص مقام معظم رهبری در ارتباط می باشد و از نزدیک با جزئیات زندگی معظم له آشنا می باشد در مصاحبه ای که با ویژه نامه روزنامه جام جم با عنوان تداوم آفتاب داشتند در زمینه نحوه امرار معاش رهبر معظم انقلاب اظهار داشتند : « اداره زندگی ایشان عمدتاً یعنی آن قدر که من اطلاع دارم که تا حدی دقیق است بیشتر از نذوراتی است که مردم در مورد حضرت آقا انجام می دهند. نذورات می آید. برای امام هم (رضوان الله تعالی علیه) خیلی نذورات می رفت. برای حضرت آقا هم نذورات زیاد می آید که نذر شخصی آقا می کنند که آقا، زندگی شان عمدتاً از همین نذورات اداره می شود و از بیت المال و از دفتر استفاده نمی کنند. از وجوهات که اصلاً هیچ استفاده نمی کنند. عمدتاً همین نذورات است. »
(ویژه نامه تداوم آفتاب روزنامه جام جم شنبه 17 اسفند 1387به نقل از سایت اطلاع رسانی جام جم آنلاین) اما در مورد واریز مواردی همانند درصدی از سود فروش ایران خودرو به حساب شخصی رهبری، دفتر مقام معظم رهبری با تکذیب شایعه فوق که مربوط به سالهای قبل است تصریح می کند «صریحا اعلام می شود این شایعه دروغ محض بوده و تا کنون هیچ وجهی از هیچ یک از کالا های تولیدی و وارداتی توسط این دفتر گرفته نشده است» و با توصیه به مسئولان برای اطلاع رسانی صحیح و شفاف به مردم در رابطه با ساز و کار قیمت گذاری ها، تأکید می نماید.( روزنامه خراسان، 24/4/82) و به علاوه وزیر صنایع و وزیر اطلاعات وقت نیز چنین خبری را شایعه و بی اساس دانسته اند.که این خود بهترین و معتبرترین دلیل بر عدم صحت و واهی بودن چنین موضوعی است. در ارتباط با فرزندان ایشان می توان به نکات ذیل اشاره نمود: مقام معظم رهبری( دام ظله العالی ) دارای 6 فرزند - 4 پسر و 2 دختر - هستند. چهار پسر ایشان همه طلبه و تحصیل کرده حوزه بوده و معمم می باشند و به کارهای تحقیقی , پژوهشی و تبلیغی مشغول می باشند و با توجه به مخالفت و منع جدی مقام معظم رهبری هیچ گونه شغل یا کار اجرایی ندارند. و به صورت ساده و در سطح پایین اقشار جامعه زندگی می کنند. به صورت کلی بنای مقام معظم رهبری( دام ظله العالی ) بر این بوده و هست که فرزندانشان به هیچ وجه پستی را نپذیرند. علاوه بر این ایشان همیشه توجه دارند که هیچ یک از منسوبین از بابت ارتباطی که با ایشان دارند، برخورداری خاصی پیدا نکنند. نکته دیگر اینکه که فرزندان رهبر انقلاب ( دام ظله العالی ) هیچ مسئولیت رسمی ندارندآنها در بیت رهبری هم مسئولیتی به صورت رسمی به عهده ندارند . البته ممکن است در برخی از امور در بیت کمک نمایند. پسران مقام رهبری عبارتند از: سید مصطفی خامنه ای فرزند بزرگ مقام معظم رهبری( دام ظله العالی ) با دختر مرحوم آیت الله خوشوقت (ره)از روحانیان تهران ازدواج کرده است . سید مجتبی خامنه ای فرزند دیگرمقام معظم رهبری( دام ظله العالی ) هستند که با دختر دکتر غلامعلی حدادعادل ازدواج کرده است. سید مسعود خامنه ای فرزند دیگر ایشان است که با دختر آیت الله خرازی از مدرسین حوزه علمیه قم ازدواج کرده است. سید میثم خامنه ای، کوچکترین پسر رهبر انقلاب ( دام ظله العالی ) است که ایشان هم ازدواج کرده اند . در همین رابطه به بخش هایی از مصاحبه ی حجه الاسلام مروی – معاون ارتباطات حوزوی دفتر رهبر معظم انقلاب – که با موضوع زندگی شخصی و سلوک حکومتی رهبر معظم انقلاب انجام شده است - ، اشاره می نماییم: «ایشان چهار پسر دارند که هرچهار نفر طلبه و معمم هستند و حقیقتا هم خوب درس می خوانند. من با اینها مانوسم، نشست داریم ... یک بار ندیده ام که اینها راجع به پولی ، امکاناتی و چیزهای از این قبیل صحبت کنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یک فرد معمولی است. این خیلی ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد و هیچ اقبالی به آن نشان داده نشود. این خیلی ارزشمند است ... فرزندانشان بیشتر همین مسایل درس و بحث برایشان مطرح است ... و این که آنها برای خودشان دنبال آینده ای باشند ، زندگی، مال، منال، پول، پس انداز اصلا وجود ندارد . اگر بود ، من مطلع می شدم چون خیلی با اینها مانوسم. من چنین چیزی واقعا در اینها ندیده ام. آقا مصطفی آقازاده بزرگ آقا همان سال اول ازدواجشان که طلبه ی قم بودند ، الان هم قم هستند، خانه ای اجاره کرده بودند و مستاجر بودند – الان هم مستاجرند – ما را یکروز برای ناهای دعوت کردند... یکسال از ازدواجشان نگذشته بود ... من واقعا تعجب کردم که آیا این خانه، خانه یک تازه داماد است؟! ... من واقعا توی خانه اینها همان زرق و برق معمولی یک تازه داماد و یک تازه عروس را ندیدم . بسیار زندگی معمولی ؛ دو تا فرش ماشینی شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موکت بود و دو سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی ، نه زرق و برقی. ... و هیچ کدام از آقازاده ها در دفتر مسوولیتی ندارند. فقط در نشر آثار همکاری دارندو الا هیچ کدامشان مسوولیتی ندارند. جایی هم مشغول نیستند. ممحض در درس و کار طلبگی می باشند. درس میخوانند و انصافا درسشان هم خیلی خوب است . خیلی خوب پیشرفت کرده اند.»( تداوم آفتاب، نگاهی نو به شخصیت حضرت آیت الله خامنه ای ، به کوشش جمعی از نویسندگان، ص 22 – 56 ، انتشارات جام جم) همانگونه که اشاره شد پسر دوم رهبر معظم انقلاب یعنی سید مجتبی خامنه ای با دختر آقای دکتر حداد عادل ازدواج نموده اند . دکتر حداد عادل ماجرای این ازدواج را اینگونه توضیح داده اند : «سال 77، خانمی به خانه ما زنگ زده بود و گفته بود که می خواهیم برای خواستگاری خدمت برسیم. خانم ما گفته بود دختر ما در حال حاضر سال چهارم دبیرستان است و می خواهد ادامه تحصیل دهد. ایشان دوباره پرسیده بودند اگر امکان دارد ما بیاییم دخترخانم را ببینیم تا بعد. اما خانم ما قبول نکرده بودند. بعد خانم ما از ایشان پرسیده بودند اصلاً شما خودتان را معرفی کنید. و ایشان هم گفته بودند؛ من خانم رهبر انقلاب هستم. خانم ما از هول و هراس دوباره سلام علیک کرده بود و گفته بود؛ «ما تا حالا به همه پاسخ رد داده ایم. اما شما صبر کنید با آقای دکتر صحبت کنم، بعد شما را خبر می کنم.» آن زمان خانم من مدیر دبیرستان هدایت بود . بعد از صحبت با من قرار بر این شد که آنها بیایند و دخترمان را در مدرسه ببینند که هم دخترمان متوجه نشود و هم اینکه اگر آنها نپسندیدند، لطمه یی به دختر ما نخورد. طبق هماهنگی قبلی، خانم آقا آمدند و در دفتر مدرسه او را دیدند و رفتند. چند روز گذشت و من برای کاری خدمت آقا رفتم. آقا فرمودند؛ «خانم استخاره کرده اند، جوابش خوب نبوده است .» یک سال از این قضیه گذشت. مجدداً خانواده آقا تماس گرفتند و گفتند ما می خواهیم برای خواستگاری بیاییم. خانم بنده پرسیده بودند چطور تصمیم تان عوض شده؟ آقا گفته بودند؛ «خانم ما به استخاره خیلی اعتقاد دارد و دفعه اول چون خوب نیامده بود، منصرف شدند.» و خانم آقا هم گفته بودند؛ «چون دخترتان دختر محجبه، فرهیخته و خوبی است، دوباره استخاره کردم که خوب آمد و اگر اجازه بدهید، بیاییم .»آن زمان دخترمان دیپلم گرفته بود و کنکور هم شرکت کرده بود. پس از مقدمات کار، یک روز پسر آقا و مادرش با یک قواره پارچه به عنوان هدیه برای عروس آمدند و صحبت کردیم و پس از رفتن آقا مجتبی، نظر دخترم را پرسیدم، ایشان موافق بودند . بعد از چند روز خدمت آقا رفتیم. آقا فرمودند؛ «آقای دکتر، داریم خویش و قوم می شویم.» گفتم؛ «چطور؟» گفتند؛ «خانواده آمدند و پسندیدند و در گفت وگو هم به نتیجه کامل رسیده اند، نظر شما چیست؟» گفتم؛ «آقا، اختیار ما دست شماست .» آقا فرمودند؛ «نه، شما، دکتر و استاد دانشگاهید و خانم تان هم همین طور. وضع زندگی شما مناسب است، اما زندگی من این طور نیست. اگر بخواهم تمام زندگی ام را بار کنم، غیر از کتاب هایم یک وانت بار می شود. اینجا هم دو اتاق اندرون و یک اتاق بیرونی است که آقایان و مسوولان در آنجا با من دیدار می کنند. من پول ندارم خانه بخرم. خانه یی اجاره کرده ایم که یک طبقه مصطفی و یک طبقه هم مجتبی زندگی می کنند. شما با دخترت صحبت کن که خیال نکند حالا که عروس رهبر می شود، چیزهایی در ذهنش باشد. ما این طور زندگی می کنیم. اما شما زندگی نسبتاً خوبی دارید. حالا اگر ایشان بخواهد وارد این زندگی شود، کمی مشکل است. مجتبی معمم هم نیست. می خواهد قم برود و درس بخواند و روحانی شود. همه اینها را به او بگو بداند .» من هم به دخترم گفتم و ایشان هم قبول کرد. آقا در زمان قبل از رئیس جمهوری شان، در جنوب تهران خانه یی داشتند که آن را اجاره داده اند و خرج زندگی شان را از آن درمی آورند؛ ایشان حقوق رهبری نمی گیرند و از وجوهات هم استفاده نمی کنند . هنگام صحبت در مورد مراسم عقد و مهریه و ... آقا فرمودند؛«در مورد مهریه، اختیار با دختر شماست. ولی من برای مردم خطبه عقد می خوانم، سنت من این بوده که بیشتر از 14 سکه عقد نخوانم و تا حالا هم نخوانده ام، اگر بخواهید، می توانید بیشتر از 14 سکه مهریه معین کنید، ولی شخص دیگری خطبه عقد را بخواند. از نظر من اشکالی ندارد. چون تا حالا بیش از 14 سکه برای مردم عقد نخوانده ام، برای عروسم هم نمی خوانم .» من گفتم؛ «آقا، این طور که نمی شود. من با مادرش صحبت می کنم، فکر نمی کنم مخالفتی داشته باشد.» در مورد مراسم عقد هم گفتند؛ «می توانید در تالار بگیرید، ولی من نمی توانم شرکت کنم.» گفتم؛« آقا هر طور شما صلاح بدانید.» فرمودند؛ «می خواهید این دو تا اتاق اندرونی و یک اتاق بیرونی را با هم حساب کنید. هر چند نفر جا می شوند، نصف می کنیم؛ نصف از خانواده ما و نصف از خانواده شما را دعوت می کنیم.» ما حساب کردیم و دیدیم بیشتر از 150 ، 200 نفر جا نمی شوند. ما حتی اقوام درجه اول مان را هم نمی توانستیم دعوت کنیم، اما قبول کردیم . آقا غیر از فامیل، آقای خاتمی، آقای هاشمی و آقای ناطق و روسای سه قوه و دکتر حبیبی را دعوت فرمودند. یک نوع غذا هم درست کردیم. قبل از اینها صحبت خرید بازار شد. پسر آقا گفت؛ «من نه انگشتر می خواهم و نه ساعت و نه چیز دیگری.» آقا گفتند؛ «خوب نیست.» من هم گفتم؛ «حداقل یک حلقه بگیرند.» اما آقا فرمودند؛ «من یک انگشتر عقیق دارم که یکی برای من هدیه آورده، اگر دخترتان قبول می کند، من آن را به ایشان هدیه می دهم و ایشان هم به عنوان حلقه، به مجتبی هدیه دهد.» قبول کردیم و انگشتر را گرفتیم و بعد به آقا مجتبی دادیم. کمی بزرگ بود. به یک انگشترسازی بردیم تا کوچکش کند و خرجش 600 تومان شد. خلاصه خرج حلقه داماد 600 تومان شد . به آقا گفتیم در همه این مسائل احتیاط کردیم، دیگر لباس عروس را به ما بسپارید و آقا هم فرمودند؛ «آن را طبق متعارف حساب کنید.» در همان ایام، ما خودمان برای پسرمان عروسی می گرفتیم و یک لباس عروس برای عروس مان سفارش داده بودیم بدوزند .خلاصه قبل از اینکه عروس مان استفاده کند، همان شب دخترمان استفاده کرد. بعد آقا گفتند؛ «من یک فرش ماشینی می دهم، شما هم یک فرش بدهید.» و به این ترتیب مراسم برگزار شد. برای عروسی هم دو پیکان از اقوام ما و دو پیکان هم از اقوام آقا آمده بودند. مراسم در خانه ما تا ساعت یک طول کشید. خانواده آقا آمده بودند که عروس را ببرند، البته آقا ظاهراً کاری داشتند و نیامده بودند. اما وقتی عروس را به خانه آوردیم، دیدیم آقا هنوز بیدار نشسته اند و منتظرند عروس را بیاورند . فرمودند؛ «من اخلاقاً وظیفه خود می دانم برای اولین بار که عروس مان قدم به خانه ما می گذارد، من هم بدرقه اش کنم و به اصطلاح خوشامد بگویم .» ما خیلی تعجب کرده بودیم و فکر نمی کردیم آقا تا آن ساعت شب بیدار باشند، حتی آقا آن شب هم غذا نخورده بودند. چون خانواده آقا سرشان شلوغ بود، به آقا غذا نداده بودند. آقا گفتند؛ «دکتر، امشب شام هم نداشتیم، من به یکی از پاسدارها گفتم شما چیزی خوردنی دارید؟ آنها گفتند که غیر از کمی نان چیز دیگری نداریم. گفتم؛ همان را بیاورید، می خوریم .» بعد هم که عروس وارد شد، آقا چند دقیقه یی برایشان در مورد تفاهم در زندگی و شرایط و اهمیت زندگی زناشویی صحبت کردند و تا پای در خانه، عروس را بدرقه کردند و خوشامد گفتند. رعایت آداب حتی تا چنین جایگاهی چقدر ارزش دارد. اینها از برکت انقلاب اسلامی و خون شهداست. ایشان دستور دادند حتی از ریزترین وسایل دفتر استفاده نشود، چون مال بیت المال است. حتی اگر مشکل وسیله نقلیه هم پیش آمد، اجازه ندارند از وسایل دفتر استفاده کنند .» ( مندرج در سایت تابناک، به آدرس اینترنتیhttp://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=73877) در پایان ضمن تشکر از مکاتبه ی شما با این مرکز، منتظر سوالات بعدی شما هستیم. برای آشنایی بیشتر درباره ی سلوک شخصی، اجتماعی، و حکومتی و سیاسی رهبر معظم انقلاب به منابع زیر مراجعه نمایید: تداوم آفتاب، نگاهی نو به شخصیت حضرت آیت الله خامنه ای ، به کوشش جمعی از نویسندگان، انتشارات جام جم، 1389 زندگینامه مقام معظم رهبری، تهران: انتشارات مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1379 قصه آفتاب، انتشارات مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1381 پرتوی از خورشید، علی شیرازی، بوستان کتاب قم، 1381