۱۳۹۹-۱۱-۱، ۰۷:۲۹ صبح
بنده یک مشکلی دارم که می خواستم از شما راهنمایی بخواهم. بنده متأهل هم میباشم. من در چند سال پیش از طریق چت به طور اتفاقی با یک دختر خانمآشنا شدم. پس از مقداری صحبت کردن از ایشان پرسیدم که چرا چت میکنی گفت از تنهایی. پرسیدم چرا تنهایی گفت من نه برادر دارم و نه پدر. و گفتم اگر کاری داری من میتونم کمکت کنم. پس از چند بار حرف زدن تصمیم گرفتن کمکشون کنم و پس از ملاقات با ایشان بعضی موارد کاری را برایشان انجام دادم و و حتی با خانواده ام هم آشنا نمودم. ولی بعد از مدتی متأسفانه از مسیر خارج شده غافلانه و به معصیت افتادیم در ضمن اینکه من تاکید می کردم که بنده را مثل برادر خودت بدون ولی غافل از اینکه نسبت به ایشان خیلی باید دقت میشد و لیکن نتونستم. البته کار به جاهای باریک نکشید و زودتر سوا شدیم. به قولی می خواستم صواب کنیم کباب شد. در عین حال من سعی می کردم که صیغه موقت بخونم که مشکلی پیش نیاید در صورت تماس لمسی. در عین حال ایشان بعداً سوا شدیم و ایشان هم ازدواج نمودند. و حتی الان دوباری هم به منزل ایشان خانوادگی رفتیم. و گاهی اوقات تلفنی جویای احوال ایشان میسم. با این وضعیت متوجه اشتباهمان شدیم و الان هم خیلی پیش خدا شرمنده هستم. نمیدانم چگار کنم دلم برای همسرم میسوزد. در عین حال عرض کردم گناه من بیشتر لمسی بود. خواهش میکنم بنده را راهنمایی فرمایید زیرا عذاب وجدان گرفتم
آیا میتوانم تلفنی جویای احوال باشم یا خیر؟
خدا به شما جزای خیر عطا نماید بیشتر خلاصه نمودم. منتظر پاسخ شما با تشکر
آیا میتوانم تلفنی جویای احوال باشم یا خیر؟
خدا به شما جزای خیر عطا نماید بیشتر خلاصه نمودم. منتظر پاسخ شما با تشکر